جستاری در مفهوم «نسخه»؛ سبکی در گردآوری و گزارش احادیث - صفحه 46

پس از این تاریخ‌ها رخ داده باشد.۱

جمع‌بندی

با توجه به فقدان تعریفی قابل قبول از «نسخه»، پژوهش ارائه شده در قالب این مقاله، بر پایه استقراء در احادیثی بنا گردید که احتمال نقل آنها از نسخه‌های گزارش شده بسیار قوی و نزدیک به یقین به نظر می‌رسد. این روند کمک می‌کند تا با بررسی ویژگی‌های مشترک احادیث مندرج در یک «نسخه»، ساختار و هدف از تالیف آن دانسته شود. اگر چه این قلم ادعای استقرای تام ندارد، اما پژوهش انجام شده، با استفاده از امکانات و منابع در دسترس، کامل بوده و احتمال وجود حدیثی خارج از این جستار بسیار اندک است.

از بیشتر پدیدآورندگانی که به ایشان «نسخه» منسوب بوده، یا حدیثی در دسترس نیست و یا حدیث اندکی بر جای مانده است و یا به دلیل فقدان شرایط پیش گفته، احتمال نقل از «نسخه» آنها منتفی به نظر می‌رسد. بنا بر این، امکان گسترش استقراء در این باره به شکلی که بتواند نتیجه را تغییر دهد، بعید می‌نماید.

بررسی احادیث گزارش شده از سوی کسانی که به عنوان نسخه‌نگار مطرح شده‌اند، نشان می‌دهد که متن بیشتر احادیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است. به عبارت روشن‌تر، گردآوردنده، حدیث را از امامی که «نسخه» از او نقل گردیده، روایت نموده است، اما امام علیه السلام متن آن حدیث را خود نفرموده، بلکه آن را از پدرانش، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است. بنا بر این، در نگاه نخست، احتمال آن که منظور از «نسخه» کتابی باشد مشتمل بر احادیثی که امام علیه السلام آن را از پدرانش، از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت نموده، وجود دارد.

بررسی اسناد موجود در روایات فوق، نشان داد که همگی آنها از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل نشده، بلکه در میان آنها، روایات منتهی به امیر المؤمنین علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام نیز دیده می‌شود. با وجود چنین نمونه‌هایی تجدید نظر در تعریف «نسخه»، به شکلی که این موارد را نیز شامل گردد، ضرورت می‌یابد.

وجود اصطلاح «نسخه» در آثار ذهبی۲ و ابن حجر۳ و گزارش دو نسخه به واسطه

1.. برای نمونه: «الصحیفة الکاملة فی أحادیث مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام » (ر.ک: جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص۱۷۰).

2.. برای نمونه، ر.ک: تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۷۵، ش۱۷۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۸۳؛ ج۷، ص۳۳۸؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۳، ش۶۱۳۵؛ ص۳۳۸، ش۶۶۷۵.

3.. برای نمونه، ر.ک: لسان المیزان، ج۶، ص۱۷۱.

صفحه از 51