همین مناسبت مینویسد:
خبر شهادت جانگداز محمد بن ابیبکر، علی علیه السلام را در سوز و اندوه فرو برد و معاویه را شادمان کرد. علی علیه السلام با اندوه در باره او گفت: «لقد کان إليّ حبیباً و لي ربیباً؛ عند الله احتسبه ولداً ناصحاً و عاملاً کادحاً و سیفاً قاطعاً و رکناً دافعاً؛ او محبوب و ربیب من بود. او را در پیشگاه خدا احتساب میکنم فرزندی ناصح و عاملی کوشا و شمشیری بران و رکنی نگهبان».۱
تأملات او در مضامین برخی اخبار
ضرورت سنجش روایات در پرتو قرآن، امری ظاهر است. طالقانی گاه برخی روایاتی را که مطابق با فحوای آیات نمیداند، در معرض تردید و تأمل مینهد. از جمله وی ذیل آیه«لَیْسَ لَکَ مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ»؛۲هیچ گونه اختیاری [در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ] برای تو نیست، مگر این که [خدا] بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند زیرا آنها ستمگرند، مینویسد:
... آیا همان گراییدن به اسلام و آن اسلام کسی مانند ابی سفیان و پذیرش ظاهری اسلام آنان با کفری که در هر فرصتی ظاهر میکردند، دلیل بر آمرزش آنها است؟ مگر حساب مغفرت خداوند و حساب تظاهر به اسلام و پذیرش آن را یک حساب بدانیم! آری آن حضرت، از ابیسفیان و قریش _ که این گونه دریچه هدایت را به روی خود و دیگران میبستند و با خیر و هدایت و سعادت خود دشمنی میکردند و آن گونه درندهخویی در احد نشان داد _ به خشم آمد، و نه تنها گروه کفرپیشه ابی سفیان منشأ خشم آن حضرت بود؛ همان منافقاتی که در رأس آنان ابن ابیسلول بود و با بهانهجویی از میان راه برگشت و دو گروه از انصار را دو دل و سست کرد، نیز آن حضرت را خشمگین میداشت،... همه اینها آن حضرت را خشمگین میکرد. اگر نفرین بر اینان در همین حد لعن بوده_ چنان که نقل شده_ این روش قرآن است که به ستمکاران و دشمنان هدایت و منافقان لعن میکند و آن حضرت هم از روش قرآن خارج نشده تا چنین تذکری داده شود: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ. و اگر نفرین به هلاکت و نابودیشان بوده، بر خلاف سیره آن حضرت است که در سختترین مواقع، هیچگاه از حد «اللّهم
1.. ر.ک: همان، ج۶، ص۱۳۷.
2.. سوره آلعمران، آیه ١٢٨.