بود که در جنگ یمامه کشته شد. عمر بن خطاب با احساس خطر از این که شاید قرآن با از بین رفتن حافظان آن به تدریج از بین برود، کلمه استرجاع «انّا للّه و انّا الیه راجعون» را بر زبان راند و دستور داد که هر چه زودتر قرآن را جمع آوری کنند. او اولین کسی بود که قرآن را در مصحف جمع نمود.۱
6. یحیی بن عبد الرحمان بن خطاب نقل میکند که عمر بن خطاب تصمیم گرفت قرآن را جمعآوری کند؛ در میان مردم به پا خاست و گفت: هر کس چیزی از قرآن را از رسول خدا فرا گرفته است، بیاورد و مردم آیاتی را که در لوحها و استخوانهای شتر و شاخههای پهن نوشته بودند، آوردند؛ ولی عمر از کسی آیهای را نمیپذیرفت، مگر آن چه را که دو نفر به قرآن بودنش شهادت دهند. عمر در همان روزها _ که مشغول جمع آوری قرآن بود _ به قتل رسید. پس از وی _ که عثمان زمام خلافت را به دست گرفت _ به مردم ابلاغ نمود که در پیش هر کس آیه و یا آیاتی از کتاب خدا وجود دارد، بیاورد؛ ولی او هم هیچ سخنی را قبول نمیکرد، مگر با شهادت دو نفر که قرآن بودن آن را امضا و تصدیق کنند. در آن هنگام، خزیمة بن ثابت آمد و گفت: من با چشم خود دیدم که شما دو آیه از قرآن را کنار گذاشتید و آنها را ننوشتید. گفتند: آن دو آیه کدام است؟ گفت: من خودم از رسول خدا این دو آیه را فرا گرفتهام. آنگاه دو آیه آخر سوره برائت را خواند:«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ...». عثمان این دو آیه را که از خزیمه شنید، گفت: من شهادت میدهم که این دو آیه از طرف خدا نازل شده است. شما چه مصلحت میدانید و این آیه را در کجای قرآن قرار دهیم؟ خزیمه گفت: این دو آیه را به آخرین سورهای که بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است، ملحق کنید! این بود که این دو آیه را به آخر سوره برائت ملحق ساختند و آن سوره را با همان دو آیه پایان دادند.۲
1.. کتاب المصاحف، ص۶۰؛ البدایة و النهایة، ص۱۶؛ فتح الباری، ج۹، ص۸. ابن حجر و ابن کثیر در کتابهایشان اسناد این روایت را منقطع دانستهاند؛ زیرا حسن بصری، عمر بن خطاب را درک نکرده است (ر.ک: تهذیب الکمال، ج۶، ص۶۳؛ البدایة و النهایة،، ص۱۶). همچنین عبدالله بن محمد _ که از راویان حدیث است _ جرح یا تعدیلی در باره وی در کتب نیامده است (ر.ک: کتاب المصاحف، ص۶۰).
2.. کتاب المصاحف، ص۶۰؛ فتح الباری، ج۹، ص۱۹. اسناد این روایت منقطع است؛ زیرا یکی از راویان این روایت یحیی بن عبد الرحمن است که عمر بن الخطاب ملاقات نکرده است. (ر.ک: تقریب التهذیب، ج۱۱، ص۲۶۷)، اما در کتاب مصاحف سند این روایت ضعیف دانسته شده؛ زیرا عمر بن طلحة اللیثی را فردی بیتقوا معرفی کردند (ر.ک: کتاب المصاحف، ص۶۲).