یقینآور نمیدانند؛ در صورتی که روایات تدوین، دلالت میکنند که هنگام گردآوری قرآن، تنها مدرک و مرجعی که برای اثبات قرآن بودن در اختیار بود و توسط آن، آیات قرآن از غیرش تشخیص داده میشد، شهادت دو نفر مسلمان و گاهی یک نفر که شهادت او مطابق شهادت دو نفر باشد، قرار داشت. نتیجه سخن، این است که قرآن با خبر واحد ثابت گردیده و نوشته شده است، نه به طور تواتر. آیا واقعاً یک نفر مسلمان میتواند با این مطلب همراهی کند و بدان معتقد باشد و یا حتی کمتر، چنین سخنی را بر زبان براند؟ آیا قطعی بودن این مسأله که قرآن باید از راه تواتر و نقلهای پیاپی و یقین آور ثابت گردد، و نه از راه خبر واحد و یا شهادت دو نفر، نمیتواند دلیل قطعی بر دروغ بودن این روایات بوده باشد؟1
این اشکال آن چنان روشن است که بسیاری از محدثان و مورخان را به تکاپو واداشته و برای دفع آن به راههایی متوسل شدهاند. ابو شامه (م665ق) در المرشد الوجیز _ که اشکال روایت را به خوبی درک کرده است _ خود توجیه دیگری ذکر میکند و میگوید:
منظورشان این بوده که ثابت شود مکتوبات عرضه شده آن چیزی است که مطابقت با نوشتههایی میکند که در خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله نوشته شده، نه این که شهادت بر حفظ باشد.۲
سیوطی که خود این احتمالات را در معنای روایات نقل شده ذکر میکند، احتمال دیگری طرح میکند و میگوید:
شاید هم منظور آن باشد که شهادت بدهند که این نوشتهها مطابق با آخرین عرضه بر پیامبر صلی الله علیه وآله در سال وفات حضرتش بوده است.۳
آن چه ایشان و دیگران میگویند، از روایات استنباط نمیشود و اگر این معنا باشد، قهراً با اجماع مسلمانان در ثابت شدن قرآن با تواتر منافات دارد. این که قرآن با تواتر ثابت شده است، محل بحث نیست. محل بحث در محتوای این روایات است که میگویند قرآنی را گردآوری کردند که روش آنها با شهادت عدلین بود. البّته باز ما با واقعّیت عمل زید بن ثابت کاری نداریم. ممکن است نسخهای که او در میان دو جلد قرار داده، همان مکتوباتی
1.. بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص۳۲۰.
2.. المرشد الوجیز الی علوم تتعلق بالکتاب العزیز، ص۶۰.
3.. الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۱۰.