به سخن دیگر، رواج کتابت در دوره حضور معصومان _ علیهمالسلام _ و نیز مراقبت پیشوایان برای نقل حدیث، مسأله عرضه احادیث و کتب بر امامان و تلاش گسترده محدثان در دوره تدوین رسمی سبب شده آفتهایی که گریبانگیر حدیث اهل سنت شده، در حدیث شیعه یافت نمیشود؛ یعنی احادیث جعلی و ساختگی در دوره تدوین از منابع و کتب حدیثی پالایش شده است.
محقق بحرانی در مقدمه کتاب الحدائق الناظره میگوید:
عمده دلیل اختلاف و تعارض در روایات شیعه، بلکه تنها دلیل آن مسأله تقیه است. [پنهان ماندن این نکته] بر بسیاری از عالمان متأخر شیعه سبب شده که گمان بَرَند این اختلاف و تعارض به خاطر وقوع کذب و جعل در روایات است. از این رو، اصطلاحاتی ساختند برای تشخیص روایات درست از نادرست و آنچه این شبهه را نزد آنان تقویت کرده دو امر است: یکی وجود راویان عامی و فاسق و یا عقاید گوناگون در سلسله اسناد احادیث شیعه و دیگری استناد به روایتهای منقول از ائمه که افرادی بر ما دروغ بستند.
ولی این عالمان توجه نکردهاند که این روایات با زحمتهای طاقتفرسا، شب نخوابی، رنجوری، سفرهای بسیار و دوری از خانمان به دست ما رسیده است. و کسی که بر تاریخ حدیث شیعه واقف گردد بدین نکات دست مییابد.
چرا که اگر کسی درست به تاریخ حدیث شیعه بنگرد و سیصد و اندی سال تا دوران کلینی و صدوق را ملاحظه کند، در مییابد که شیوه و رسم عالمان شیعه ضبط و نوشتن احادیث در جلسات ائمه بوده است و سپس آنها را بر امامان عرضه میداشتند و پس از این تدوین و عرضه، اصول چهارصدگانه را تألیف کردند. آنان روایتی را که بدان جزم نداشته، نقلش را حلال و جایز نمیدانستند.
در گزارشهای تاریخی آمده است که عبید الله بن علی حلبی کتابش را بر امام صادق _ علیه السلام _ عرضه داشت و حضرت صادق _ علیه السلام _ آن را تحسین و تصحیح فرمود و نیز کتاب یونس بن عبد الرحمان و فضل بن شاذان بر امام عسکری _ علیه السلام _ عرضه شد. و ایشان آن دو کتاب را ستودند.