نقدهای وارد بر این قسمت عبارتاند از:
الف. چند نکته در مورد آنچه کلبرگ از ارتباط سلمان و ابوذر به تقیه یاد کرده است، قابل ذکر است. بنا بر تعریف شایع امامیه از تقیه که مقابله با مخالفان (غیر شیعه) در آن ضرورت دارد،۱ کتمان ایمان از سوی سلمان را به هیچ عنوان نمیتوان مصداقی از تقیه به شمار آورد؛ زیرا تقیه ضرورتی است که در برابر دشمن خارجی (کفار یا اهل سنت) مصداق مییابد. بنا بر این، حدیث «لو علم أبو ذر ما فی قلب سلمان لقتله»۲ در شمار احادیث متضمن «کتمان ایمان» قرار میگیرد و نه تقیه. البته اگر تعریف ما از تقیه عام باشد، به نحوی که تقیه از دوستان را نیز در بر بگیرد، اشکالی بر آن وارد نیست. از سوی دیگر، در برخی نقلهای این روایت، پیشزمینه صدور حدیث، مسأله تقیه بوده است؛ به این صورت که:
ذُكِرَتِ التَّقِیةُ یوْماً عِنْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ _ علیه السلام _ فَقَال: وَ اللهِ لَوْ عَلِم أبوذر...۳
هر چند ظاهر این روایت میتواند تأییدی بر سخن کلبرگ باشد، اما این روایت میتواند از باب اولویت صادر شده باشد. با این توضیح که سخنی از تقیه نزد امام سجاد _ علیه السلام _ به میان آمده باشد و امام برای نشان دادن اهمیت عمل به تقیه از مخالفان، بحث از کتمان ایمان سلمان از ابوذر را مطرح کرده باشند. به عبارت دیگر، وقتی سلمان برخی اسرار را از ابوذر _ که قادر به تحمل آنها نبود _ مخفی ساخت، شیعیان باید به طریق اولی اعتقادات و مناسک مذهب خود را از دشمنان خود مخفی بدارند.
ب. سخن کلبرگ در اشاره به راهکار ائمه _ علیهمالسلام _ در اخذ به روایت مخالف عامه برای برونرفت از تعارض روایات، سخنی کاملاً صحیح است، اما عدم اشاره به دیگر چارهاندیشیها، سطح علمی این مقاله را تنزل داده است؛ چرا که راهحل این تعارضات به مورد مذکور منحصر نبوده، و از همان عصر پیدایش این پدیده، تدابیری از سوی امامان معصوم و بزرگان مذهب اندیشیده شده تا ضایعات ناشی از روایات متعارض به حداقل تنزل یابد. این تدابیر شامل مراجعه به کارشناسان مذهب،۴
1.. تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۳۷.
2.. الکافی، ج۱، ص۴۰۱.
3.. همان، ص۴۰۱.
4.. به عنوان نمونه ر.ک: التهذیب، ج۳، ص۲۷.