عمر فلاته با آن که نقش امور یاد شده در ایجاد زمینههای جعل حدیث را پذیرفته، اما تأثیر آن در پیدایش احادیث موضوع را انکار کرده است. وی با استناد به گزارش طبری،۱ سخنان عبد الله بن سبا را حاصل افکار و باورهای شخصی وی دانسته که با وجود تأثیر سوء و مخربش در امت اسلامی، در قالب حدیث به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده نشده است.۲ او همچنین مراقبت و محافظت اصحاب از احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله را عامل بازدارندهای دانسته که مانع ورود اندیشههای اشخاصی چون ابن سبا به میراث نبوی گردیده است.۳
2. رویکرد ایجابی
عمر فلاته پس از نقد آرای مخالفان، به طرح دیدگاه خویش پرداخته و در صدد اثبات آن برآمده است. وی ابتدا با بیان این که پدیده شوم جعل حدیث برخاسته از مجموعهای از عوامل سیاسی _ اجتماعی بوده است، به ذکر اموری پرداخته که آنها را مقدمه و زمینهساز پیدایش احادیث موضوع میدانست. او مواردی چون: هتک حرمت خلفا پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، تفرقه و اختلاف میان مسلمانان، انتشار آرا و اندیشههای گمراه و نسبت دروغ به صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان فتنههای جامعه اسلامی برشمرده که در ایجاد نسبت دروغ به پیامبر در قرن نخست هجری نقش داشتهاند.۴ او سپس با استناد به روایتی که از اقدام مختار ثقفی بر جعل حدیث خبر میدهد،۵ آغاز پیدایش جعل حدیث را ثلث آخر قرن نخست هجری و در دوره حکومت مختار ثقفی بر کوفه _ یعنی حوالی سال 67 هجری _ معرفی کرده است:
تمام این اخبار تصریح دارد که مختار ثقفی عزم بر وضع و برساختن احادیث دروغین
1.. تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۷۸.
2.. شایان ذکر است که این دیدگاه عمر فلاته در ردّ نظریهای که عبد الله بن سبا را پایهگذار مذهب تشیع معرفی کرده و شیعیان را به پیروی از اندیشههای وی متهم ساخته است (ر.ک: منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۴۷۹)، کارگشا بوده و در دفاع از شیعه قابل استناد است.
3.. الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
4.. همان، ج۱، ص۲۰۲ _ ۲۱۲.
5.. «و أن اول حادثة دلت علی ذلک ما اورده ابن الجوزی بسنده الی الخطیب قال... قال المختار لرجل من أصحاب الحدیث ضع لی حدیثاً عن النبی صلی الله علیه و آله إنی کائن بعده خلیفة و طالب له بترة ولده و هذه عشرة آلاف درهم و خلعة و مرکوب و خادم، فقال الرجل: أما عن النبی صلی الله علیه و آله فلا و لکن اختر من شئت من الصحابة و أحطک من الثمن ما شئت، قال: عنی النبی صلی الله علیه و آله أوکد، قال و العذاب أشد» (الموضوعات، ج۱، ص۳۹).