مطالعه انتقادی دیدگاه عمر فلاته درباره آغاز پیدایش جعلِ حدیث - صفحه 41

ابن لهیعه و اتهام جعل حدیث!

‏‏چنان که گذشت، عمر فلاته در نقد دیدگاه اکرم عمری به تحلیل روایت ابی‌ثور فهمی پرداخت و ابن عدیس را از اتهام جعل مبرّی دانست.۱ از نگاه وی انتساب سخن دروغین به پیامبر از سوی کسی که خود از صحابه پیامبر بوده و دارای سوابق درخشانی در اسلام است، پذیرفتنی نیست، او به همین خاطر انگشت اتهام را متوجه ابن لهیعة دانسته است که در طریق خبر قرار داشته و به افراط گری در تشیع‌ متهم شده است.۲

‏‏اشکال عمده سخن عمر فلاته _ علاوه بر دفاع تعصب آمیز وی از ابن عدیس۳ و عدم طرح اتهام جعل نسبت به خلیفه سوم۴ _ آن است که وی تنها به دلیل ضعف یک راوی، او را متهم به وضع حدیث کرده است، در صورتی که بین مفهوم ضعف و وضع تفاوت وجود دارد؛ بدین معنا که بر خلاف حدیث ضعیف _ که مفهومی سلبی دارد و با نفی دیگر اقسام سه گانه حدیث (صحیح، حسن و موثق) احراز می‏گردد _ حدیث موضوع مفهومی اثباتی دارد و باید به کمک دلایل و قراین متعدد اثبات گردد.۵ به بیان دیگر، زمانی می‏توان یک راوی را متهم به وضع حدیث نمود که دلیل مشخصی بر آن وجود داشته باشد و تنها با تضعیف و یا اتهام ثابت نشده نمی‏توان وی را واضع حدیث خواند. این در حالی است که علاوه بر اختلاف نظری که رجالیان اهل سنت در باره تضعیف ابن لهیعه داشته‏اند،۶ هیچ یک از آنان نسبت به واضع بودن او سخنی بیان نکرده است و تنها این عمر فلاته است که

1..‏ ر.ک: همین مقاله.

2..‏ الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۰۰.

3..‏ البته این نگاه فلاته به ابن عدیس، ریشه در باور بنیادین اهل سنت به صحابه (نظریه عدالت صحابه) دارد که چون رویکرد نگارنده در این پژوهش نقد آرای نویسنده بر اساس مبانی وی است، از ورود به این مقوله و نقد آن خودداری می‏کنیم.

4..‏ با تأمل در مضمون روایت ابی‌ثور فهمی درمی‌یابیم که ساختگی بودن سخن ابن عدیس متوقف بر قبول ادعای عثمان است و زمانی می‏توان دروغین بودن سخن ابن عدیس را ثابت کرد که راستگو بودن خلیفه سوم را پذیرفته باشیم و این نکته‌ای که از سوی فلاته مسلّم پنداشته شده است.

5..‏ ر.ک: وضع و نقد حدیث، ص۱۰.

6..‏ ر.ک: تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۴۸۷.

صفحه از 49