مطالعه انتقادی دیدگاه عمر فلاته درباره آغاز پیدایش جعلِ حدیث - صفحه 44

1.‏ تقویت نظریه عدالت صحابه

‏‏اولین و مهم‏ترین پی‌آمد نظریه عمر فلاته، تقویت و تأکید نظریه عدالت صحابه است؛ نظریه‏ای که به مثابه پیش فرضی بنیادین در اعماق افکار و اندیشه‏‏های اهل سنت ریشه دوانده و هیچ گونه خلل و خدشه‏ای را به خود راه نمی‏دهد.

‏‏پیش‏تر آوردیم که برخی با استناد به روایت ابی‌ثور فهمی، عبد الرحمن بن عدیس را نخستین متهم وضع حدیث معرفی کرده‏اند؛۱ عمر فلاته با تذکر به این که ابن عدیس از صحابه شهیر رسول خدا بوده است، به شدت در برابر اتهام یاد شده موضع گرفت۲ و حتی بر گروهی از محدثان اهل سنت _ که این نسبت را تأیید کردند _ خرده گرفته، اظهار تأسف کرد.۳

‏‏او همچنین در تعیین زمان جعل حدیث (دهه هفتاد هجری) بر این نکته تأکید داشته است که آغاز پیدایش وضع حدیث در برهه‏ای اتفاق افتاده است که اکثر صحابه پیامبر از دنیا رفته بودند و جز اندکی از صغار صحابه باقی نمانده بودند.۴ از این رو، به نظر می‏رسد که بتوان تاخیر نامعقول زمان جعل حدیث از سوی عمر فلاته را با این مبنای کلامی تحلیل کرد و علت عقب‌رانی هفت دهه‏ای تاریخ وضع حدیث را پیراستن دامان صحابه از غبار جعل و وضع بر شمرد.۵

2.‏ متهم ساختن شیعه به جعل حدیث

‏‏پی‌آمد و بازتاب دیگر نظریه عمر فلاته، اتهام جعل حدیث به شیعه و معرفی شیعیان به عنوان داعیه‌داران حدیث‌سازی است؛ نکته‏ای که با تحلیل نظر مختارِ عمر فلاته در باره تاریخ پیدایش احادیث موضوع و معرفی نخستین واضعان حدیث قابل دست‌یابی است؛

1..‏ ر.ک: الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۸۹.

2..‏ «و الجدیر بالذکر أن عبدالرحمن بن عدیس هذا من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله... فمن المستبعد جداً بل من المحال أن یجرأ علی التقول و الاختلاق علی رسول الله صلی الله علیه و آله...» (همان، ص۱۸۹و ۱۹۰).

3..‏ «و الذی آسف له أن ما ذهب الیه ابن الجوزی ردده بعض ائمة الحدیث... و ألقوا القول دون أن یتنبهوا لهذه الزلة العظمی فی حق هذا الصحابی» (همان، ص۱۹۰).

4..‏ «فإنی أرجح بأن الوضع فی الحدیث إنما بدأت المحاولة فیه فی الثلث الاخیر من القرن الاول حیث مات جلّ الصحابة و لم یبق منها الا ثلة من صغارهم اعتزلوا المجتمع و لم یکن لهم دور بارز فی المجتمع تلک الحقبة» (همان، ص۲۱۴).

5..‏ از جهت تاریخی، آخرین مهلتی که از سوی صاحب‌نظران اهل سنت برای آغاز جعل حدیث بیان شده است، سال ۴۱ هجری است (ر.ک: الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۸۴، نظریه شیخ ابو زهو) که فلاته در اظ‏هار نظر شاذ خود آن را تا سال ۶۷ هجری عقب رانده است.

صفحه از 49