مطالعه انتقادی دیدگاه عمر فلاته درباره آغاز پیدایش جعلِ حدیث - صفحه 45

چه، او پس از پس‌رانی افراطی تاریخ پیدایش جعل حدیث، دوران حکومت مختار بر کوفه را زمان آغاز جعل حدیث۱ و مختار ثقفی را _ که از چهره‏‏های شاخته شده و مقبول نزد برخی شیعیان و مطرود نزد برخی دیگر است _ به عنوان نخستین واضع احادیث معرفی کرده است؛۲ حال آن که بر اساس معیار‏های عمر فلاته در شناخت احادیث موضوع۳، اتهام برساختن احادیث نبوی به مختار قابل اثبات نیست. او همچنین در نقد روایت ابی‌ثور فهمی و دفاع از نسبت جعل به ابن عدیس، تنها عبد الله بن لهیعه را _ که به افراط در تشیع متهم شده بود۴ _ عامل ضعف حدیث معرفی کرده و و مسئولیت جعل حدیث را بر دوش وی نهاده است.۵

‏‏این، علاوه بر موضعی است که وی در باره نقش شیعه در احادیث موضوع۶ اتخاذ کرده و شیعه را به تأثیرگذاری در جریان جعل حدیث متهم ساخته است.۷ عمر فلاته برای اثبات این ادعا به اجماع علما و اقرار شیعیان استناد کرده و آورده است:

همه علما بر این مسأله اتفاق نظر دارند که شیعه نقش مؤثری در کذب و وضع حدیث داشته است و هیچ کس در این باره مخالفتی نکرده است، بلکه گروهی از شیعیان خود اقرار دارند که بعضی از منتسبان به آنها بر پیامبر و اهل بیتش افترا بسته، نسبت دروغ می‏دادند.۸

در نقد این سخن عمر فلاته باید گفت که اولاً، اشخاصی که به استناد کلمات آنان ادعای اجماع شده است۹ هیچ‌ یک واژه شیعه را به کار نبرده،۱۰ از تعابیری چون رافضه،

1..‏ «و من المعروف ان المختار لم یلجأ الی ذالک [وضع الاحادیث] الا عندما ظهر فی الکوفة و دعا لبیعة محمد بن الحنفیة و الأخذ بثأر الحسین و تتبع قتلته و الخروج الی ابن الزبیر و عبد الملک بن مروان حتی قتل سنة سبع و ستین هجریة» (الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۱۴.

2.؛ همان، ص۲۱۲).

3..‏ از نگاه عمر فلاته، دلیلی می‏تواند ساختگی بودن یک حدیث را اثبات نماید که جزئیاتی چون: واضع حدیث، متن حدیثِ موضوع و زمان وضع را نیز به همراه داشته باشد (ر.ک: همین مقاله).

4..‏ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲، ص۴۸۳.

5..‏ «و قد سبق أن مرّ معنا أن کلا من ابی ثور الفهمی و عبد الرحمن بن عدیس صحابیان فتعین أن تلحق التهمة ابنَ لهیعة فی رفعه الروایة...» (الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۰۰).

6..‏ ر.ک: همان، ص۲۳۸ _۲۵۰، ذیل عنوان «الشیعة و أثرهم فی وضع الحدیث».

7..‏ همان، ص۲۴۵.

8..‏ «فقد أطبق العلماء علی أن للشیعة أثراً بارزاً فی الکذب و وضع الحدیث و لم یخالف فی ذالک احد، بل أن نفراً من الشیعة أنفسهم یقرون بأن بعض من انتسب الیهم کان یفتری و یتقوّل علی رسول الله صلی الله علیه و آله و آل بیته» (همان).

9..‏ فلاته برای اثبات اجماع علما به کلمات اشخاصی چون: شافعی، ابو یوسف، یزید بن ‏هارون، مالک، شریک و ذهبی استناد کرده است (ر.ک: همان، ص۲۴۵ و ۲۴۶).

10..‏ تنها در کلام منسوب به ابو حنیفه تعبیر شیعه به کار رفته است که البته در آن سخن از جعل و کذب وجود ندارد: «سأل ابو عصمة أبا حنفیة ممن تأمرنی أن أسمع الآثار؟ قال: من کل عدل فی هواه الا الشیعة، فان اصل عقدهم تضلیل اصحاب محمد صلی الله علیه و آله» (همان، ص۲۴۶).

صفحه از 49