قدریه و خطابیه استفاده کردهاند؛ این در حالی است که عمر فلاته خود پیشتر به معرفی طوایف شیعه پرداخته و بین شیعه امامیه و منتسبان به شیعه مانند غلات، زیدیه، کیسانیه و... تفاوت گذاشته است.۱ ثانیاً، سخن عالمان یاد شده در مقام تحذیر از جعل حدیث و افترای بر پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است، بلکه در مقام اجازه و پذیرش شهادت در دادگاه بوده است؛ زیرا اینان غالیان و رافضه را دروغگو دانسته، شهادت آنان در دادرسی را نمیپذیرفتند؛ نه آن که به دروغ گویی و نسبت کذب به پیامبر متهم ساخته باشند!۲
از سوی دیگر، انتساب ابن ابی الحدید به تشیع و نقل سخن وی به عنوان اقرار شیعه به جعل حدیث،۳ از لغزشهای فاحشی است که عمر فلاته بدان گرفتار شده است؛ چرا که ابن ابی الحدید به صراحت خود را یک سنی معتزلی معرفی کرده و در مواضع متعدد بدان اقرار کرده است؛۴ افزون بر آن که او در شرح نهج البلاغه بر جریان حدیثسازی بنی امیه صحّه گذاشته و نامههای پی در پی معاویه و دستور فضیلتسازی برای عثمان و صحابه را گزارش کرده است.۵
نتیجه
یکی از دیدگاههای مطرح در باره آغاز پیدایش جعل حدیث، نظریه عمر فلاته است که حدود سال 67 هجری را به عنوان طلیعه پیدایش پدیده جعل در حدیث معرفی کرده
1.. ر.ک: همان، ص۲۴۲ _ ۲۴۴.
2.. ر.ک: وضع و نقد حدیث، ص۶۰ و ۶۱.
3.. عمر فلاته، سخن ابن ابی الحدید درباره وضع احادیث فضائل را اقرار شیعه بر جعل حدیث برشمرده و آورده است: «أن نفرا من الشیعة انفسهم یقرون بأن بعض من انتسب الیهم کان یفتری و یتقول علی رسول الله صلی الله علیه و آله و آل بیته... یقول ابن ابی الحدید: إن أصل الأکاذیب فی احادیث الفضائل کان من جهة الشیعة، فإنهم وضعوا فی مبدأ الامر أحادیث مختلفة فی صاحبهم حملهم علی وضعها عداوة خصومهم» (الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۲۴۵).
4.. برای نمونه، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و در ذیل عنوان:«القول فیما یذهب إلیه أصحابنا المعتزلة فی الإمامة و التفضیل و البغاة و الخوارج» به صراحت مذهب خود را اعلام داشته است (شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۷). او همچنین در مواضع دیگر بر این موضوع تاکید ورزیده و خود را معتزلی خوانده است (ر.ک: همان، ج۱، ص۲۸۱؛ ج۵، ص۱۷۳؛ ج۶، ص۲۱۸، ۳۲۳ و ۴۰۶).
5.. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴ _ ۴۶.