363
دانشنامه قرآن و حديث 15

8 / 7

تأثير نيكى كردن پسر به مادر مسيحى اش

۴۸۵.الكافىـ به نقل از زكريّا بن ابراهيم ـ :من مسيحى بودم و اسلام آوردم و حج گزاردم . آن گاه نزد امام صادق عليه السلام رفتم و گفتم : من بر دين مسيح بوده ام كه حال ، اسلام آورده ام .
فرمود : «در اسلام چه ديده اى ؟» .
گفتم : اين ، سخن خداوند عز و جل كه : «تو ، نه كتاب را مى شناختى و نه ايمان را؛ ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه را بخواهيم ، با آن هدايت مى كنيم» .
فرمود : «به راستى خداوند ، تو را هدايت كرده است» و آن گاه سه بار فرمود : «خداوندا! او را هدايت كن» وافزود : «هر چه مى خواهى ، بپرس ، اى فرزندم !» .
گفتم : پدر و مادرم و خانواده ام مسيحى هستند و مادرم نابيناست . من با آنها هستم و در ظرف هاى آنان غذا مى خورم ؟
فرمود : «آيا گوشت خوك مى خورند ؟» .
گفتم : نه و به خوك ، دست نمى زنند .
فرمود : «باكى نيست . مراقب مادرت باش و به او نيكى كن ، و اگر از دنيا رفت ، او را به ديگرى وا مگذار . تو خود ، كار [تدفين] او را به عهده بگير و به كسى نگو كه نزد من آمده اى ، تا آن كه ـ إن شاء اللّه ـ در مِنا نزد من آيى» .
در مِنا نزد ايشان رفتم و مردم ، چنان دور ايشان جمع بودند كه گويا او معلّم خُردسالان است . اين شخص از او مى پرسيد و آن شخص از او مى پرسيد .
هنگامى كه به كوفه رسيدم ، به مادرم محبّت كردم و خودم به او غذا مى دادم و جامه و سرش را از شپش ، پاك مى كردم و به او خدمت مى نمودم . مادرم به من گفت : اى پسركم ! تو وقتى بر دين من بودى ، اين چنين با من رفتار نمى كردى . اين ، چه رفتارى است كه پس از مهاجرتت و پذيرش اسلام در تو مى بينم ؟
گفتم : مردى از فرزندان پيامبرمان ، مرا به اين رفتار ، فرمان داده است .
مادرم گفت : آيا اين شخص ، خود ، پيامبر است ؟
گفتم : نه ؛ بلكه پسر پيامبر است .
گفت : پسركم ! اين شخص ، پيامبر است و اين از وصاياى پيامبران است .
گفتم : مادر ! پس از پيامبر ما ، پيامبرى نيست ؛ بلكه او فرزند پيامبر است .
گفت : فرزندم ! دين تو ، بهترين دين است . آن را بر من عرضه كن . من آن دين را بر او عرضه كردم و او اسلام را پذيرفت و [مسائل] دين را به او آموختم . او نماز ظهر ، عصر ، مغرب و عشا را خواند . آن گاه در شب به او عارضه اى روى كرد . گفت : اى فرزندم ! آنچه را به من آموختى ، دوباره برايم باز گو .
من دوباره برايش بازگو كردم . او به آن ، اقرار كرد و از دنيا رفت . صبح هنگام ، مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و در قبرش گذاشتم .


دانشنامه قرآن و حديث 15
362

8 / 7

أثَرُ إحسانِ الاِبنِ إلى اُمِّهِ النَّصرانِيَّةِ

۴۸۵.الكافي عن زكريّا بن إبراهيم :كُنتُ نَصرانِيّا ، فَأَسلَمتُ وحَجَجتُ ، فَدَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقُلتُ : إنّي كُنتُ عَلَى النَّصرانِيَّةِ ، وإنّي أسلَمتُ . فَقالَ : وأَيُّ شَيءٍ رَأَيتَ فِي الإِسلامِ ؟ قُلتُ : قَولَ اللّهِ عز و جل : «مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْاءِيمَانُ وَ لَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ»۱ . فَقالَ : لَقَد هَداكَ اللّهُ .
ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اهدِهِ ! ـ ثَلاثا ـ : سَل عَمّا شِئتَ يا بُنَيَّ . فَقُلتُ : إنَّ أبي واُمّي عَلَى النَّصرانِيَّةِ وأَهلَ بَيتي ، واُمّي مَكفوفَةُ البَصَرِ ، فَأَكونُ مَعَهُم وآكُلُ في آنِيَتِهِم ؟ فَقالَ : يَأكُلونَ لَحمَ الخِنزيرِ ؟ فَقُلتُ : لا ، ولا يَمَسّونَهُ . فَقالَ : لا بَأسَ ، فَانظُر اُمَّكَ فَبِرَّها ، فَإِذا ماتَت فَلا تَكِلها إلى غَيرِكَ ؛ كُن أنتَ الَّذي تَقومُ بِشَأنِها ، ولا تُخبِرَنَّ أحَدا أنَّكَ أتَيتَني ، حَتّى تَأتِيَني بِمِنى إن شاءَ اللّهُ .
قالَ : فَأَتَيتُهُ بِمِنى وَالنّاسُ حَولَهُ كَأَنَّهُ مُعَلِّمُ صِبيانٍ ؛ هذا يَسأَلُهُ ، وهذا يَسأَلُهُ ، فَلَمّا قَدِمتُ الكوفَةَ ألطَفتُ لِاُمّي ، وكُنتُ اُطعِمُها ، واُفَلّي ثَوبَها ورَأسَها ، وأَخدِمُها . فَقالَت لي : يا بُنَيَّ ، ما كُنتَ تَصنَعُ بي هذا وأَنتَ عَلى ديني ، فَمَا الَّذي أرى مِنكَ مُنذُ هاجَرتَ فَدَخَلتَ فِي الحَنيفِيَّةِ ؟ ! فَقُلتُ : رَجُلٌ مِن وُلدِ نَبِيِّنا أمَرَني بِهذا . فَقالَت : هذَا الرَّجُلُ هُوَ نَبِيٌّ ؟ فَقُلتُ : لا ، ولكِنَّهُ ابنُ نَبِيٍّ . فَقالَت : يا بُنَيَّ ، إنَّ هذا نَبِيٌّ ؛ إنَّ هذِهِ وَصايَا الأَنبِياءِ . فَقُلتُ : يا اُمَّه ، إنَّهُ لَيسَ يَكونُ بَعدَ نَبِيِّنا نَبِيٌّ ، ولكِنَّهُ ابنُهُ .
فَقالَت : يا بُنَيَّ ، دينُكَ خَيرُ دينٍ ، اِعرِضهُ عَلَيَّ . فَعَرَضتُهُ عَلَيها ، فَدَخَلَت فِي الإِسلامِ وعَلَّمتُها ، فَصَلَّتِ الظُّهرَ وَالعَصرَ وَالمَغرِبَ وَالعِشاءَ الآخِرَةَ . ثُمَّ عَرَضَ لَها عارِضٌ فِي اللَّيلِ ، فَقالَت : يا بُنَيَّ أعِد عَلَيَّ ما عَلَّمتَني . فَأَعَدتُهُ عَلَيها ، فَأَقَرَّت بِهِ وماتَت . فَلَمّا أصبَحَت كانَ المُسلِمونَ الذَّينَ غَسَّلوها ، وكُنتُ أنَا الَّذي صَلَّيتُ عَلَيها ونَزَلتُ في قَبرِها . ۲

1.الشورى : ۵۲ .

2.الكافي : ج ۲ ص ۱۶۰ ح ۱۱ ، مشكاة الأنوار : ص ۲۷۸ ح ۸۳۹ بزيادة «الصلاة» بعد «علّمتها» ، بحار الأنوار : ج ۴۷ ص ۳۷۴ ح ۹۷ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 15
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني،سيد حميد؛طباطبايي نژاد،سيد محمود؛موسوي،سيد رسول؛نصيري،علي؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 166219
صفحه از 618
پرینت  ارسال به