به قوه آماده شده برای پذیرش علم، عقل گفته میشود و به علمی که به وسیله آن قوه، مورد استفاده عملی انسان قرار میگیرد نیز عقل میگویند و به همین دلیل امیرالمؤمنین _ رضی الله عنه _ میگوید: «عقل، و آن دو عقل است: عقل مطبوع و عقل مسموع و سودی در عقل مسموع نیست، اگر عقل مطبوع نباشد».۱
ابن منظور آن را در معنای منع و نهی آورده۲ و مینویسد:
عقل، عقل نامیده میشود، چرا که صاحبش را از وقوع در مهلکه باز میدارد.۳
زبیدی نیز مینویسد:
عقل، علم به صفات اشیا از حسن و قبح و کمال و نقص آنها است و یا به قوهای گفته میشود که به واسطه آن تمییز بین قبیح و حسن صورت گیرد و به هیئتی محمود برای انسان در حرکات و کمالش نیز عقل میگویند.۴
مؤلف التحقیق نیز در معنای عقل مینویسد:
عقل تشخیص صلاح و فساد در جریان زندگی مادی و معنوی و سپس ضبط و حبس نفس به وسیله آن است.۵
2. معنای عقل از نگاه ملاصالح مازندرانی و علامه مجلسی
الف. تعریف عقل از نگاه ملاصالح
ملاصالح در شرح احادیث کتاب عقل و جهل اصول الکافی چهار تعریف از عقل ارائه میدهد:
جوهر مجرد مفارق از ماده ذاتاً (نفس ناطقه)؛۶
جوهر مجرد مفارق از ماده ذاتاً و فعلاً؛۷
قوه نفسانی مدرِک حقائق اشیا و ممیِّز میان خیر و شر؛۸
                         
                        
                            1.. مفردات راغب، ص۳۵۴.
2.. طریحی در مجمع البحرین (ج۵، ص۴۲۵) نیز بر همین عقیده است.
3.. لسان العرب، ج۱۱، ص۴۵۸
4.. تاج العروس، ج۳۰، ص۱۸
5.. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۹۶.
6.. شرح الکافی، ج۱، ص۶۸.
7.. همان، ص۶۹.
8.. همان، ص۷۸.