مفهوم عقل و حدود کارآیی آن در دو شرح «الکافی» - صفحه 83

ایشان است که بر همه مخلوقات یا سایر روحانیین تقدم دارد و یا فلاسفه این عقول را واسطه در ایجاد و خلق دانسته یا آنها را مؤثر در خلقت می‌دانند؛ در حالی که در اخبار ثابت شده است که پیامبر و ائمه علت غایی همه مخلوقات‌اند و اگر آنها نبودند، خداوند افلاک و غیر آن را خلق نمی‌کرد.

همچنین، فلاسفه این عقول را واسطه‌‏های افاضه علوم و معارف بر نفوس و ارواح می‌دانند؛ در حالی که در اخبار ثابت شده است که جمیع علوم و حقایق و معارف به واسطه پیامبر و ائمه علیهم السلام بر سایر خلق حتی ملائکه و انبیا افاضه می‌گردد. و بر اساس آنچه آنها گفته‏اند، می‌توان گفت که مراد به عقل نور پیامبر صلی الله علیه و آله است که از آن، انوار ائمه علیهم السلام منشعب شده است.۱

علامه پس از تبیین شش تعریف اصطلاحی از عقل، روایات را در معنای دوم اکثر و اظهر می‌داند و در جای دیگر نیز بر تعریف دوم تأکید می‌کند.

مقایسه نظرات علامه با ملاصالح

علامه یکی از ضروریات دین را اعتقاد به حدوث عالم می‌داند. بنا بر این، از منظر وی اعتقاد فلاسفه به یک جوهر مجرد قدیم (عقل) غیر از خداوند در تزاحم با این ضروری دین است.

وی، بر خلاف ملاصالح، وجود مجرد حادث را نیز نمی‏پذیرد و اعتقاد دارد که بر اساس روایات رسیده، مجردی جز خداوند وجود ندارد. بنا بر این، از نگاه علامه هر دو تعریف اول ملاصالح از عقل غیر قابل پذیرش و مردود است.

علامه شعرانی در تعلیقه اش بر شرح الکافی ملاصالح می‌آورد:

مجلسی _ رحمه الله _ بیشتر آنچه را شارح (ملاصالح) در اینجا پذیرفته (وجود جوهر مجرد) و به امکان و صحت آن اعتراف کرده، مخالف ضروریات دین می‌داند.۲

اما نکته قابل تأمل آن که وی آن چه را فلاسفه برای عقول ثابت می‏کنند (قدیم بودن، تجرد از ماده و وساطت در فیض) برای ارواح پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و ائمه
علیهم السلام ثابت می‏داند و به جای واژه عقل از لفظ نور استفاده می‏کند.

1..‏ همان، ج۱، ص۳۹ و ۳۰.

2..‏ شرح الکافی، ج۱، ص۷۰.

صفحه از 92