تحلیل انکار نصوص امامت از سوی برخی نزدیکان اهل بیت(ع) - صفحه 106

میان شیعیان به وجود آورد و مخالفان آنان، برای نشان دادن شدت انزجار خود، بر آنان نام ممطوره گذاشتند.۱

بنیان گذاران این فرقه وکلای امام کاظم علیه السلام بودند که در مدت چهارده ساله حبس آن حضرت، اموال فراوانی برای خود جمع کرده بودند. این گروه می‏دانستند اگر شهادت امام کاظم علیه السلام را بپذیرند و به امامت امام رضا علیه السلام اعتراف نمایند، باید تمام آن اموال را به دست امام حاضر برسانند. از این رو، با توقف در امامت امام کاظم علیه السلام اموال و دارایی‏های متعلق به جایگاه امامت را نزد خود نگاه داشتند.۲

سران واقفه با توسل به حیله انکار در گذشت امام کاظم علیه السلام و ادعای قائمیت او توانستند شمار اندکی از شیعیان را _ که به آنان اعتماد داشتند _ فریب داده و همراه خود سازند. آنان برای تقویت ادعای مهدویت امام کاظم علیه السلام از یک سو به روایتی از امام صادق علیه السلام در باره قائمیت امام کاظم علیه السلام استناد کردند۳ و از سوی دیگر، احادیثی در باره مهدویت آن حضرت جعل نمودند.۴ همچنین، با طرح فقدان فرزند پسری برای امام رضا علیه السلام با امامت آن حضرت مخالفت کردند.۵

در نتیجه این اقدامات، در میان گروه اندکی از شیعیان این گمان قوت گرفت که امام کاظم علیه السلام زنده است و نمی‏میرد و او همان قائمی است که زمین را پس از آکنده شدن از ظلم و ستم از عدل و داد سرشار می‏کند.

در آن زمان، بسیاری از شیعیان می‏دانستند ادعای واقفه، ادعایی پوچ و بی‌اساس است، زیرا عده‏ای از آنان جسد مطهر امامشان را دیده بودند و در تشییع و خاکسپاری آن حضرت حاضر بودند.۶ آنان بارها از امام کاظم علیه السلام شنیده بودند که آن حضرت امام رضا علیه السلام را وصی و امام پس از خود معرفی کرده است. ۷ علی بن ابی حمزه

1.. ر.ک: همان، ص۸۱؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۶۷.

2.. ر.ک: رجال الکشی، ج۲، ص۷۶۰، ش۸۷۱ و ص۷۶۸، ش۸۹۳؛ الغیبة للطوسی، ص۶۴، ح۶۷.

3.. ر.ک: قرب الاسناد، ص۳۳۰، ح۱۲۲۸؛ الغیبة للطوسی، ص۴۷، ح۳۳ و ص۴۸، ح۳۴ و ص۵۲، ح۴۲.

4.. ر.ک: همان، ص۴۶، ح۳۰ و ص۴۸، ح۳۴ و، ح۳۵ و ص۴۹، ح۳۷ و ص۵۱، ح۴۰ و ص۵۲، ح۴۱ و ص۵۴، ح۴۷ و ص۵۷، ح۵۱.

5.. ر.ک: رجال الکشی، ج۲، ص۷۵۹، ش۸۶۸ و ص۸۲۸، ش۱۰۴۴؛ کمال الدین، ص۲۲۹، ح۲۵؛ الغیبة للطوسی: ۲۲۴، ح۱۸۸.

6.. ر.ک: الغیبة للطوسی، ص۲۳، ح۲، ۳، ۵ و ۲۴.

7.. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۷۹، ح۱ و ص ۳۰۸ و ص۳۰۹ و ص۳۱۰؛ الارشاد، ج۲ ص۲۱۹؛ کمال الدین، ص۳۳۴، ح۴ و ص۶۵۷؛ قرب الاسناد، ص۳۱۷، ح۱۲۲۷.

صفحه از 115