15
چشم تماشا

مسلمانان كسى متغيّر گردد ـ كه چون نزد او از امير مؤمنان على بن أبى طالب وفرزندان معصوم و پيشوايش ياد شود، متغيّر مى گردد و چون اندرزى نيكو يا حكمتى رسا، يا عبارتى درخشان، يا سخنى نمايان و يا نوشته اى شيوا از امامان عليهم السلام برايش نقل كنى، متغيّر شود و گويد: من و همتايان من آن را نشنيده ايم.

من مى گويم: اگر به ديده انصاف بنگرى و از زورگويى و مخالفت كناره گيرى، خواهى دانست كه آنچه شنيده اى، اندكى از فراوان و نمى از يمى است، اما تو بر شيوه مخالفان ايشان راه مى پويى كه بر معاندت و دشمنى آنان نشو و نما يافته اند، مانند عبد الملك بن مروان ۱ و جز او از پيشينيان امويش... ۲ پس چون سخنى حكيمانه شنيدى به امير مؤمنان عليه السلام منسوبش بدار... ۳ كه او بدان سزاوارتر است و از گوينده اش اولى. تا آنجا كه كوچك و بزرگشان بر اين شيوه رشد يافت و ذكر آنان، طرفه و خبر از ايشان اعجوبه گشت و مشهور است كه حسن بن ابى الحسن بصرى ۴ چون از امير مؤمنان عليه السلام حديث نقل مى كرد، از بيم بنى اميّه مى گفت: ابو زينب چنين و چنان مى گويد، تا آن كه فضيلت ها ومناقب وآداب وآثار وفصاحت واندرزها و بلاغت ايشان را به زياد ۵ و مدعيانش، وابن مقفَّع ۶ ويارانش، وابن عبيده ريحانى ۷ و مجانسانش، و ابو عثمان جاحظ ۸ و موافقانش، و ابان لاحقى ۹ و همگنانش، و سهل بن هارون ۱۰ و هر كس كه چون آنان باشد منسوب داشتند و از

1.ابو وليد ، عبد الملك بن مروان اموى، پيش از به خلافت رسيدن از جويندگان دانش بود و چون به خلافت رسيد دگرگون شد. او بيست سال فرمانروايى كرد و در سال ۸۶ هجرى قمرى مرد.

2.نسخه اين مقدّمه در اين دو جا ناخواناست.

3.حسن بصرى از محدّثان بزرگ قرن اوّل هجرى «طبقه سوم راويان» و در گذشته به سال ۱۱۰ است. ابن حجر، محدّث و رجال شناس مشهور اهل سنّت او را فقيه و مورد اعتماد خوانده ولى تدليس و ارسال در روايات را هم به او نسبت داده است.

4.زياد بن سميّه، طاغوت سركش عراق در زمان حكومت معاويه است. او در خطابه و سياست ماهر بود.

5.عبد اللّه بن مقفّع ، سخنورى زبردست و سركرده نويسندگان عصر خود بود. او ايرانى و نامسلمان بود، اما به وسيله امير عيسى، عموى سفّاح عبّاسى مسلمان گشت و نويسندگى دربار او را عهده دار شد اما به زنديقى گرى متهم گشت. او كتاب «كليله و دمنه» را به زبان عربى درآورد و نوشته هاى ديگرى نيز مانند كتاب «درّ يتيم» دارد.

6.ابو الحسن، علىّ بن عبيده ريحانى، نويسنده، سخنورى زبردست، پر دانش با فضيلت و سخنانش نمكين و زيبا بود. كتاب هاى زيبايى در حكمت و مثل از او به جاى مانده است. او از اطرافيان خاصّ مأمون عباسى بود و به زنديقى گرى نيز متّهم شده است.

7.ابو عثمان ، عمرو بن بحر جاحظ بصرى، نويسنده كتاب هاى متعددى مانند «البيان والتبيين» است. او از بزرگان معتزله و شيوا سخن بود و كتاب هايش بر فصاحت و ملاحت قلم او دلالت مى كند. وى به سال ۲۵۵ هجرى قمرى درگذشت.

8.ابان بن عبد الحميد رقاشى از شاعران به شمار مى آيد. او برخى كتاب هاى به نثر نوشته شده را به شعر تبديل نمود، مانند «كليله و دمنه»، «سيره انوشيروان» ، «بلوهر و بوداسف» و...

9.سهل بن هارون دستميساني به بصره آمد و سپس از خواصّ مأمون عبّاسي و کتابدار کتابخانه «خزانه حکمت» او شد. وي حکيم شاعر و در اصل ايراني و ملّي گرا بود. او در همين زمينه كتاب هاى متعددى نگاشت كه «ثعلة وعفرة» به شكل «كليله و دمنه» ، «ادب اشك بن اشك»، «شجره عقل = درخت ادب» و... از آن جمله اند.


چشم تماشا
14

فإنّي أعتقد أنّ جميع أعداء هؤلاء الغُرر الَّذين هم قواعد الإسلام ومصابيح الظلام والَّذين خفّض اللّه الخلق عن منازلهم وقصر الاَيدي والألسن عن تناولهم وميّز بين العالمين وبينهم وأماطَ العيب والعار عنهم، بين مغموس القلب في الجهالة ومطروف العين بالضّلالة لا يفيق من سكرة الهَوى فيتبيّن الطريقة المثلى، وبين عالم بفضلهم، خابر بطيب فرعهم وأصلهم، يكتم معرفته معاندةً ويغالِط نفسه مكايَدةً ترجيبا لغرسٍ قد غَرسَه وتوطيدا لبناءٍ قد أسّسه وتنفيقا لِسُوقٍ قد قامت له واستجرارا لجماعةٍ قد التفَّت عليه وكلُّ ذلك طلبا لحُطام هذه الدنيا الوَبيل مَرتَعُها، الممرّ مَشربُها، المُنَغَّص نعيمُها و سرورُها، المظلم ضياؤها ونورها، الصّائرة بأهلها إلى اَخشن المصارع بعد ألين المضاجِع والناقلة لهم إلى أفزع المنازل بعد آمَن المعاقل، على قربٍ من المعاد وعدمٍ من الزاد، ثمَّ تتقلَّب بهم إلى حيث «تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدَا بَعِيدًا» ۱.

تامَّل أيَّدك اللّه هذا الكلام ما أحسنه وألطَف معانيه وأعقله بالقلب قبل ولوجه في السَّمع رضي اللّه عن قائله فقد شرح الحال.

أمّا بعد فقد سطرت لك ـ أمتعنى اللّه بك ـ من أقوالهم الموجزة، وألفاظهم المعجزة، وحكمهم الباهرة، ومواعظهم الزاهرة، لمعا تنزّه ناظرك فيها، وتنبّه خاطرك بها وحذفت الاسانيد حتّى لا يخرج الكتاب عن الغرض المقصود في الاختصار وقدّمت أمام كلامهم طرفا من كلام رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله، لتستدلّ به، وتعلم أنّهم من بحره الزاخر يغترفون، ومن علمه الغامر يقتبسون وأنّه صلوات اللّه عليه الاصل المتبوع، وهم الاغصان والفروع وأنّه صلى الله عليه و آله مدينة العلم وهم أبوابها، وأنّه سماء الحكمة وهم أسبابها وأنّه معدن البلاغة وينبوعها، وهم زهرتها وربيعها صلوات اللّه عليهم ولو جمع ما رواه أهل العدل عنهم لما وسعته الطوامير، ولا حوته الاضابير لانّهم بالحكمة ينطقون، وبالموعظة يتفوّهون، ولكنّ اعتمدت قول أمير المؤمنين عليه السّلام إذ قال:

«خذوا من كلّ علم أرواحه، ودعوا ظروفه، فان العلم كثير والعمر قصير».

وقد وسمت كتابي هذا ب «نزهة الناظر وتنبيه الخاطر» وباللّه تعالى التوفيق وهو حسبى ونعم الوكيل.

مقدّمه مؤلّف

به نام خداوند بخشنده مهربان و با كمك از او

ستايش خداى جهانيان را، ستايشِ عارفان عالم، و درود خدا بر محمّد مصطفى و خاندان پاكش عليهم السلام، اما بعد، من بسيارى از معاصران مشرك و كافر را ديده و شاهد بوده ام ـ و پناه بر خداى سبحان كه از ميان

1.. آل عمران : ۳۰.

تعداد بازدید : 2684
صفحه از 30
پرینت  ارسال به