7
چشم تماشا

نيز تاريخ استفاده او از علامه بندنيجينى ۱ در سال 425، ترديدى باقى نمى ماند كه او از ستاره هاى تابناك عصر زرين و درخشان علم در دهه هاى ميانى قرن پنجم بوده است.

انگيزه تأليف

حلوانى در عصر طلايى فرهنگ و ادب مى زيسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و بلاغت و روانى بوده است. او مانند سلف صالح خويش، سيد رضى پا به ميدانى نهاد كه قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح انديشه هاى علوى و جعفرى و معارف اهل بيت عليهم السلام پرداخت كه شعر و نثر و مقامات نويسى، مهم ترين نشانه فضل بود. در عصر او متعلّمان، كتاب هاى جاحظ و ابن عبيده ريحانى و سخنان عتّابى ۲ و اشعار ابان لاحقى را فرا مى گرفتند و در اين ميان اراده غالب حاكمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصيح و نغز امامان معصوم شيعه عليهم السلام بود و اين، زمينه را به نفع اديبان و به زيان شيعيان آماده مى ساخت. او خود فضاى معاصر خويش را چنين ترسيم مى كند: هرگاه از اميرمؤمنان عليه السلام و ديگر امامان عليهم السلام ياد مى شود، رنگ چهره منافقان و كافران دگرگون شود و اگر اندرزى نيكو يا حكمتى رسا و يا عبارتى برجسته و خطبه اى نمايان و نوشته اى شيوا برايشان روايت كنى، خشم گيرند و مى گويند: «من و امثال من چنين خبرى نشنيده ايم» و من مى گويم: «اگر به ديده انصاف بنگرى و از زورگويى و مخالفت كناره بگيرى، خواهى دانست كه آنچه شنيده اى نمى از يمى و كمى از فراوان است». ۳

حلوانى، سياست هاى كهنه بنى اميه را زمينه ساز جريان هاى عصر خويش مى داند. او به سياست عبدالملك بن مروان اشاره مى كند كه همچون سلف بدكار خويش معاويه و به عنوان يكى از دو خليفه اصلى در دولت نود ساله بنى اميه، تمام تلاش خويش را در خاموش كردن نور علوى به كار برد و شواهدى نيز ارائه مى دهد همچون شيوه تحديث و نام بردن به كنايه حسن بصرى از امام على عليه السلام كه چون قصد حديث گفتن از اميرالمؤمنين على عليه السلام داشت، از بيم بنى اميّه مى گفت: قال أبو زينب. ۴

حلوانى استمرار اين جريان را موجب نسبت دادن فضايل و مناقب و حتى سخنان شيوا و بليغ اهل بيت عليهم السلام به رقيبان و دشمنان ايشان دانسته و سخنان ادبى ابن مقفع زنديق و جاحظ عثمانى و تابعان و همراهان

1.بندنيجين از توابع بغداد و در ناحيه كوهستانى آن در سمت نهروان قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمان اين جانب، او ابو الحسن على بن المظفر بن بدر، از مشايخ خطيب بغدادى و شاگرد ابو احمد حسن بن عبد اللّه بن سعيد عسكرى، مؤلف «الزواجر والمواعظ»، از مشايخ صدوق است، ر. ك : تاريخ بغداد : ج ۱۰، ص ۱۴۶، رقم ۵۲۹۵ و الذريعة : ج ۱۲، ص ۶۰، رقم ۴۷۳.

2.ابو عمرو، كلثوم بن عمرو عتابى، شاعر و سخنورى زبردست بود كه نوشته هايى زيبا داشت. او به برمكيان پيوست و آنان او را به هارون الرشيد معرفى كردند و نزد وى جايگاه بلندى يافت.

3.ر. ك : ص ۱۷ مقدّمه مؤلّف.

4.همان.


چشم تماشا
6

طريق روايى واقع در كتاب «بشارة المصطفى» اثر عمادالدين طبرى ۱، شاگردى حلوانى را در محضر سيدمرتضى در سال 429 هجرى به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در كتاب «ذيل تاريخ بغداد» اثر ابن النجار البغدادى ۲، استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفربن بدر، علامه بندنيجى در سال 425 هجرى قمرى اثبات مى كند.

ابوعبداللّه حسين بن محمّد حلوانى خود نيز در آخرين روايت كتابش كه آن را بر خلاف احاديث ديگر كتاب، مسندا ذكر مى كند ۳ به استاد ديگرش كه به احتمال فراوان از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى كند. حلوانى طريق خود را چنين آغاز مى كند: «أخبرني الشيخ أبوالقاسم عليّ بن محمّد بن محمّد المفيد رحمه اللّه » كه حاكى از شاگردى او نزد فرزند برومند شيخ مفيد است. بنا بر آنچه ابن طاووس مى گويد حلوانى از او در كتاب ديگرش «نهج النجاة» نيز حديث نقل كرده است ۴.

شاگردان حلوانى

براساس طريق هاى روايى گذشته مى توان از «على بن الحسين بن على الرازى» و«ابوزكريا، يحيى بن على الخطيب التبريزى» به عنوان شاگردان حلوانى نام برد. افزون بر اين، استقبال و بهره گيرى دانشمندان و نويسندگان از كتاب و توجه ايشان به آن بويژه عمادالدين طبرى، مؤلّف «بشاره المصطفى» و ابن بطريق، مؤلّف «عمده» و از بزرگان قرن ششم كه تنها يك قرن با وى فاصله دارند، نشان از استقبال عالمان از كتاب او و استفاده كتبى آنان دارد.

عصر مؤلّف

بر اساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشايخ حلوانى مى توان وى را از محدّثان قرن پنجم هجرى دانست. زيرا همان گونه كه گذشت شاگردان شيخ مفيد(م 413) ۵ مانند سيد مرتضى (م 436) ۶ و شيخ ابوالقاسم على بن محمّد، فرزند شيخ مفيد و ابو يعلى جعفرى(م 463) ۷، داماد و جانشين شيخ مفيد كه همه از بزرگان اوايل قرن پنجم و از استادان حلوانى هستند و با توجه به تاريخ ذكرشده شاگردى او نزد برخى از ايشان و

1.بشارة المصطفى : ص ۱۰۵.

2.ذيل تاريخ بغداد : ج ۴، ص ۱۰۸.

3.ر. ك : ص ۲۲۰، ح ۵۲۹.

4.اليقين : ص ۳۸۹.

5.رجال النجاشى : رقم ۱۰۶۷.

6.رجال النجاشى : رقم ۷۰۸.

7.رجال النجاشى : رقم ۱۰۷۰ و معجم رجال الحديث ج ۱۵ ص ۲۱۱ رقم۱۰۴۷۳.

تعداد بازدید : 1132
صفحه از 30
پرینت  ارسال به