شمرده مى شده است و امّت ، با آن ، اين گونه رفتار مى كرده اند و بدان ، باور قلبى داشته اند. به همين دليل ، زمانى كه معاويه آن را [در ذو قار] ترك كرد ، مهاجران و انصار گفتند : «او از نماز ، دزديده است» و معاويه هم دليلى بر اين كه بَسمَله ، جزئى از سوره نيست ، نياورد ؛ بلكه نمازش را اعاده كرد و اين بار «بسم اللّه » گفت و يا در بقيّه نمازش به آن ، پايبندى نشان داد . در صورتى كه اگر در آن روز ، قولى در خصوص اين كه بَسمَله ، جزئى از سوره نيست ، وجود مى داشت ، قطعا معاويه به آن احتجاج مى كرد ؛ امّا چنين قولى بعدها ساخته شد تا عمل معاويه و ديگر اُمَويان مانند او كه با وجود روشن شدن راه از بيراهه ، همچنان از او پيروى كردند ، توجيه گردد . ۱
4 . ستيز اهل بيت عليهم السلام با اين بدعت
از احاديث اهل بيت عليهم السلام به روشنى بر مى آيد كه آنان براى اداى تكليف خود در تبيين احكام الهى و نيز براى حراست از سنّت نبوى صلى الله عليه و آله و ستيز با بدعت حذف بَسمَله و يا اِخفاتِ (آهسته گفتنِ) آن ، بر بيان حكم واقعى آن ، تأكيد و اصرار مضاعفى داشته اند . در اين جهت ، آنان ، جَهر به «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ» را به عنوان يكى از شعارهاى اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان برشمردند ؛ بلكه وضوح سنّت بودن جَهر به بَسمَله را (در مقابل بدعت حذف را اِخفات آن) ، در حدّ وضوح حرمت خَمر و باطل بودن مسح بر كفش (به جاى مسح بر پا) دانستند و تقيّه را در اين موارد ، روا نشمردند . ۲