دوم : «أبصرتُهُ» و «بَصُرتُ بِهِ» . در صورت ديدن با حواس بينايى ، چنانچه با رؤيت قلبى همراه نباشد ، به ندرت گفته مى شود : «بَصُرتُ» .
بررسى آنچه در تبيين معناى بصيرت آمده ، 1 نشان مى دهد كه اين واژه ، در معانى گوناگونى به كار رفته است ؛ مانند : دانش ، بينش دل ، نورِ دل ، آگاهى ، زيركى ، هوشيارى ، برهان ، عبرت و اعتقاد صحيح دينى .
امّا همه اين معانى ، در واقع ـ همان طور كه ابن فارِس گفته ـ به معناى اوّليه مادّه بصيرت ، باز مى گردند . حتّى اطلاق «بصر» به چشم نيز بدان جهت است كه چشم ، يكى از مهم ترين راه هاى تحصيل علم و معرفت است .
گفتنى است كه هر چند بصيرت ، در اصل به معناى علم است ؛ ليكن بايد توجّه داشت كه هر علمى ، بصيرت نيست و هر عالمى ، بصير ناميده نمى شود ؛ بلكه اين واژه ، حاكى از نوعى احاطه علمى و آينده نگرى است . 2
بصيرت ، در قرآن و حديث
در قرآن كريم ، مشتقّات «بصر» ، 148 بار و واژه «بصيرت» ، دوبار تكرار شده است .
به طور كلّى ، واژه «بصر» در متون اسلامى ، گاه در باره بينايى ظاهرى و حسّى ، و
1.ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : ج ۳ ص ۴۸۴ مدخل «بصيرت» ، دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۵ ص ۵۷۳ مدخل «بصيرت» .
2.بر پايه برخى از پژوهش ها ، واژه بصيرت ، در فرهنگ هاى مختلف ، بيش از سى معنا را به خود اختصاص داده كه موضوع آينده و آينده نگرى در ميان بيشتر آنها مشترك است . همچنين بررسى سير تاريخى اين واژه ، نشان مى دهد كه اين واژه ، از زبان سانسكريت و از شرق به غرب رفته است . وجوه اشتراك فرهنگى اين واژه ، در شرق و غربْ فراوان است كه مهم ترين آنها ، آينده نگرى و تفاوت اصلى در چگونگى آن است . اولياى خدا ، در جستجوى شهود معنوى از طريق بصيرت اند ، در حالى كه رهبران و مديران ، در جستجوى بصيرتى هستند كه آينده سازمان خود را با موفّقيت ، قرين سازند (ر . ك : مقاله «بصيرت در رهبرى و مديريت اسلامى» ، محمّد اَزگُلى) .