گروه از نظریهپردازان فلسفه اخلاق است.
جریان دیگری که همزمان، با نگاهی اسلامی به بررسی مبانی فلسفه اخلاق پرداخت، شامل جمعی از دانشآموختگان و اساتید دانشگاه الازهر و دانشکده دارالعلوم دانشگاه قاهره بود. دکتر محمد عبدالله درّاز، دکتر محمد غلاب و دکتر احمد عبدالرحمن از مهمترین صاحبنظران این جریان به حساب میآیند که در آثار خود، تأثیرپذیری متون اخلاق اسلامی را از اخلاق یونانی مورد انتقاد قرار داده و بر فطری بودن اخلاق تأکید کردهاند. اصالتبخشی به آخرت و واجبات دینی در نظریات این گروه، با تأکید بیشتری مطرح شده است تا جایی که عبداللطیف، از دانشمندان منتسب به این جریان، بدون توجه به اشکالات متعدد نظریه امر الهی، به صراحت، اوامر شارع مقدس را به عنوان معیار فعل اخلاقی مطرح میکند.۱
در کنار دو جریان یادشده، دیدگاههای پراکنده دیگری نیز در رابطه با فلسفه اخلاق و معیار فعل اخلاقی ابراز شده که نظریات پژوهشگران جریان روشنفکری دینی از آن جمله است. دکتر عبدالکریم سروش یکی از نظریهپردازان این جریان است که فطری بودن گرایشهای اخلاقی را برای تبیین گزارههای اخلاقی نادرست یا ناکافی میداند.۲ مبنایی که او به عنوان معیار اخلاقی بودن رفتار میپذیرد، کاهش جدال و نزاع درونی و بیرونی است؛ یعنی از نگاه او، هر رفتاری که نزاع انسان با وجدان خودش یا درگیری او با دیگران را کاهش دهد، اخلاقی است.۳ وی اصل «آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند» را مبنای مناسبی برای استفاده از احساس و عاطفه آدمیان بهجای استفاده از عقل آنها در داوریهای پیچیده اخلاقی معرفی میکند.۴
ج. تأملی دو باره در محل نزاع
با مرور بر پیشینه دیرینه نظریات علمی در زمینه فلسفه و مبانی اخلاق، جنبههایی از اختلافات و پراکندگی دیدگاهها در باره معیار فعل اخلاقی روشن شد؛ اگر چه با نگاهی نقادانه میتوان کاستیهای هر یک از این دیدگاهها را برشمرد و با تکیه بر اعتراضات و
1.. در این باره ر.ک: «جریانشناسی اخلاق قرآنمدار در جهان عرب (ترجمه فصل هفتم از کتاب الاخلاق فی الفکر العربی المعاصر)».
2.. اخلاق خدایان، ص۸؛ تفرج صنع، ص۲۶۳.
3.. اوصاف پارسایان، ص۳۰۴.
4.. حکمت و معیشت (دفتر دوم)، ص۱۸۰.