شده است.
بنا بر این، در مواردی از این دست، اثر فعل به دلیل ارزشمندی، تأثیر گذاری و نقش آفرینی زیاد، فزونی مییابد و با پیوست به عمل، کفه ارزشی آن را سنگین میکند و برای پاداش بیشتر، شایستگی مییابد.
د. نقش متعلق عمل در اثر آن
گاهی عملی در ظاهر، فرقی چندان با اعمال دیگر ندارد، ولی به دلیل تعلق آن به یک امر مهم، دارای اثر فوق العادهای میشود که با ظاهر آن همسنگ به نظر نمیرسد. در چنین مواردی اثر عمل بسیار مهم و ارزشمند است؛ چون متعلق عمل مهم است و بدین ترتیب، عمل به خاطر متعلقش دارای آثار فراونی میشود و چنانچه کار خیر باشد، ارزشمندی عمل را بسیار بالا میبرد و اگر کار شرّ باشد، منفوریت و زشتی عمل را. بنا بر این، در این گونه موارد، ارزش یا قبح عمل، از شخصیت فاعل تأثیر چندانی نمیپذیرد و حتی ممکن است بر ارجمندی یا فرومایگی فاعل نیز بیفزاید، بلکه سنگینی ارزش آن مدیون اثری است که خود وامدار متعلق عمل است. مثال روشن در این باره _ که در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته _ عمل نجات یک فرد یا قتل است که همسنگ نجات یا قتل تمام بشر دانسته شده است:
هر کس یک انسان را بکشد _ بدون این که او کسی را کشته باشد و یا فسادی در زمین کرده باشد _ مثل این است که همه مردم را کشته، و هر کس یک انسان را از مرگ نجات دهد مثل این است که همه را از مرگ نجات داده است.۱
این بدان معناست که متعلق عمل نجات _ که جان آدمی و حیات اوست _ چنان ارزشمند است که فرد با حفظ یا نجات آن گویا جان تمام آحاد بشر را حفظ کرده است؛ چنان که اگر جان فردی را بگیرد، گویا حیات را از تمام بشریت گرفته است. بدیهی است در چنین مواردی خود فعل، به حسب ظاهر، چنین وزنی ندارد، اما این متعلق فعل است که به خاطر اهمیت فراوانش، به فعل چنین ارزش و اهمیتی داده است.
گفتنی است بها دادن به یک عمل به خاطر اهمیت متعلق آن، در سیره عقلا نیز رایج است؛ چنان که اگر یک امدادگر مخیر باشد جان یک فرد تأثیرگذار در سرنوشت جامعه را