۱۱.امام باقر و امام صادق عليهماالسلام :عمر ، در نخستين سال خلافتش حج گزارد. در آن سال ، مهاجران و انصار نيز حج گزاردند. على عليه السلام نيز در همان سال، به همراه حسن و حسين عليهماالسلام و عبد اللّه بن جعفر ، حج گزارد. چون عبد اللّه احرام بست، پاىْ جامه و رَدايى كه هر دو با گِل سرخ ، رنگ شده بودند، به تن كرد و آمد و لبّيك گويان ، در كنار على عليه السلام حركت كرد. عمر كه در پشت سرِ آنان بود ، عبد اللّه را با آن پاىْ جامه و رَدا ديد. گفت: اين ، چه بدعتى است در حرم؟
على عليه السلام رو به سوى او كرد و فرمود : «اى عمر! هيچ كس را نسِزَد كه به ما سنّت را بياموزد».
عمر گفت: درست است اى ابو الحسن ! به خدا سوگند نمى دانستم كه شما ايشانيد !
۱۲.بحار الأنوارـ به نقل از عبد اللّه بن مهران ، از پدرش ـ :امام صادق عليه السلام به محمّد بن اشعث ، كتابى ( / نوشته اى) داد كه در آن ، دعايى و درودى بر پيامبر صلى الله عليه و آله بود . جعفر بن محمّد [بن] اشعث ، آن را به فرزندش مهران داد . در آن درودِ بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، آمده بود : «... و به واسطه او ، خلق خود را بر راه راستت بُردى و به سبب او ، نشانه ها و ستارگان راه نما را نشان دادى و پس از او نيز ، آنان (مردم) را در كورى و بى هدفى و در شُبهات ، سرگردان ، رها نساختى و آنها را به خود ، وا نگذاشتى كه در دينشان ، به آراى خويش چنگ زنند و از گرايش هاى خود ، پيروى كنند و در نتيجه، در تاريكى بدعت ها ، شاخه شاخه شوند و در انباشتِ ظلمات ، سرگردان بمانند و هر يك ، دانسته و ندانسته ، به راهى پراكنده شوند».
۱۳.امام رضا عليه السلام :اگر گوينده اى بگويد: «چرا[خدا ، ] زمامداران [و پيشوايان دينى] را گمارد و به فرمانبرى از ايشان ، فرمان داد؟» ، در پاسخ ، گفته مى شود: به دلايل بسيارى... از جمله اين كه: اگر براى آنان ، پيشوا و سرپرستى درستكار و نگهبان و امانتدار نمى گمارد ، آيين [الهى ] ، نيست مى شد و دين ، از ميان مى رفت و سنّت ها و احكام ، تغيير داده مى شدند. بدعت گذاران ، در آن مى افزودند و كج روان ، از آن مى كاستند و آن را بر مسلمانان ، مشتبه مى ساختند؛ زيرا ما مردم را ناقص و نيازمند و ناكامل يافته ايم، به علاوه ناهمسازى آنان و اختلاف در گرايش ها و پراكندگىِ حالات و آرايشان . بنا بر اين ، اگر در ميان آنان ، سرپرستى قرار نمى داد كه از آنچه كه فرستاده نخست آورد ، نگهبانى كند، همچنان كه گفتيم، مردمان ، تباه مى شدند و شرايع و سنّت ها و احكام و ايمان ، دست خوش دگرگونى مى شدند و در نتيجه، همه خلق ، تباه مى شدند.