495
دانشنامه قرآن و حديث 11

۳۹.امام باقر عليه السلامـ در نامه اش به سعد الخير۱كه در آن ، آن دسته از عابدان و عالمان اين امّت را كه راه كتمان [حقايق] قرآن و تحريف آن را پيموده اند، وصف مى كند ـ :اينان ، همانند اَحْبار و رُهبان[ ها ] هستند. پيشروان هوس و سردمدارانِ هلاكت اند . گروهى ديگرى هم از ايشان هستند كه ميان گم راهى و هدايت نشسته و سرگردان اند . اين دو طايفه (احبار و رُهبان نماها ، و عالمان راستين و پيشوايان هدايت) را از هم باز نمى شناسند. مى گويند كه مردم [در روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله ] با چنين وضعى (اختلاف ميان امّت) رو به رو نبودند و آن را نمى شناختند. راست مى گويند ؛ [زيرا] زمانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آنان را ترك كرد [و به جوار حق شتافت] ، آيينى روشن و آشكار ، برايشان بر جاى نهاد كه روز و شب ، آن ( / ظاهر و باطن / حق و باطل) مشخّص بود. نه بدعتى در ميانشان پديدار گشته بود و نه سنّتى [از سنّت هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ]در بين آنان ، دست خوشِ تغيير و تبديل شد ، و نه ناسازگارى و اختلافى در ميان آنان به چشم مى خورد .
امّا آن گاه كه تاريكى خطاهاى امّت ، آنان را فرو پوشانْد ، به دو دسته با دو پيشوا ، تقسيم شدند: پيشوايى كه به خداوند متعال ، فرا مى خوانْد ، و پيشوايى كه به سوى آتش [ دوزخ ]مى كشانْد. در اين جا بود كه شيطان ، زبان گشود و صداى خود را از زبان دوستان و پيروانش بلند كرد و سپاه سواره و پياده او فزونى گرفت و شريك دارايى ها و فرزندان كسانى شد كه او را شريك خود ساختند. در نتيجه، بدعت ها، به كار گرفته شد وقرآن و سنّت، فرو گذاشته شد.
امّا دوستان خدا ، زبان به حجّت آورى گشودند و به كتاب خدا و حكمت و خِرد ، چنگ زدند. از آن روز، پيروان حق و پيروان باطل ، از هم جدا گشتند . اهل هدايت ، يكديگر را تنها گذاشتند و به كمك هم نشتافتند ، و اهل گم راهى ، به كمك هم آمدند تا آن كه جماعت ، طرفِ فلانى و همتايان او را گرفتند . پس، اين دسته [از گم راهان ]را بشناس.
دسته ديگر را هم ـ كه همان جماعتِ نجيب و شريف هستند ـ ، با ديده بصيرت ، بشناس و از ايشان ، جدا مشو تا به اهل خود [در آخرت، يعنى پيامبران و امامان و مؤمنان] بپيوندى؛ زيرا بازندگان ، كسانى هستند كه خود و اهل خود را در روز قيامت ، در باخته اند ؛ و به راستى كه اين ، همان زيانِ آشكار است.

1.. همان سعد بن عبد الملك اُموى است . در كتاب الاختصاص ، آمده است : ... از ابو حمزه ، روايت شده است كه گفت: سعد بن عبد الملك ، بر امام باقر عليه السلام وارد شد ، در حالى كه چونان زنان ، هِق هِق كُنان ، مى گريست. امام عليه السلام به او فرمود : «چرا گريه مى كنى، سعد؟» . گفت : چگونه نگِريم ، در حالى كه از درخت نفرين شده در قرآن هستم؟! امام عليه السلام به او فرمود : «تو از آنها نيستى . تو اُموى اى هستى كه از ما خاندانى. آيا سخن خداوند عز و جل را نشنيده اى كه از قول ابراهيم عليه السلام مى فرمايد: «هر كه از من پيروى كند ، او از من است» ؟» .


دانشنامه قرآن و حديث 11
494

۳۹.الإمام الباقر عليه السلامـ في رِسالَتِهِ إلى سَعدِ الخَيرِ۱يَصِفُ فيهَا العُبّادَ وَالعُلَماءَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ الَّذينَ ساروا بِكِتمانِ الكِتابِ وتَحريفِهِ ـ :اُولئِكَ أشباهُ الأَحبارِ ۲ وَالرُّهبانِ ۳ ، قادَةٌ فِي الهَوى سادَةٌ فِي الرَّدى ، وآخَرونَ مِنهُم جُلوسٌ بَينَ الضَّلالَةِ وَالهُدى ، لا يَعرِفونَ إحدَى الطّائِفَتَينِ مِنَ الاُخرى ، يَقولونَ : ما كانَ النّاسُ يَعرِفونَ هذا ، ولا يَدرونَ ما هُوَ ؟ وصَدَقوا ، تَرَكَهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَى البَيضاءِ ۴ لَيلُها مِن نَهارِها ، لَم يَظهَر فيهِم بِدعَةٌ ولَم يُبَدَّل فيهِم سُنَّةٌ ، لا خِلافَ عِندَهُم ولَا اختِلافَ .
فَلَمّا غَشِيَ النّاسَ ظُلمَةُ خَطاياهُم صاروا إمامَينِ : داعٍ إلَى اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى ، وداعٍ إلَى النّارِ ، فَعِندَ ذلِكَ نَطَقَ الشَّيطانُ ، فَعَلا صَوتُهُ عَلى لِسانِ أولِيائِهِ ، وكَثُرَ خَيلُهُ ورَجِلُهُ ، وشارَكَ فِي المالِ وَالوَلَدِ مَن أشرَكَهُ ، فَعُمِلَ بِالبِدعَةِ وتُرِكَ الكِتابُ وَالسُّنَّةُ ، ونَطَقَ أولياءُ اللّهِ بِالحُجَّةِ ، وأخذوا بِالكِتابِ وَالحِكمَةِ ، فَتَفَرَّقَ مِن ذلِكَ اليَومِ أهلُ الحَقِّ وأهلُ الباطِلِ وتَخاذَلَ وتَهادَنَ أهلُ الهُدى ، وتَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَةِ ، حَتّى كانَتِ الجَماعَةُ مَعَ فُلانٍ وأشباهِهِ ، فَاعرِف هذَا الصِّنفَ .
وصِنفٌ آخَرُ ، فَأَبصِرهُم رَأيَ العَينِ نُجَباءَ ، وَالزَمهُم حَتّى تَرِدَ أهلَكَ ، فَإِنَّ الخاسِرينَ الذَّينَ خَسِروا أنفُسَهُم وأهليهِم يَومَ القِيامَةِ، ألا ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ. ۵

1.هو سعد بن عبد الملك الأُموي، ففي كتاب الاختصاص : ... عن أبي حمزة قال : دخل سعد بن عبد الملك على أبي جعفر عليه السلام ، فبينا ينشج كما تنشج النساء، قال : فقال له أبو جعفر عليه السلام : ما يبكيك يا سعد؟ قال : وكيف لا أبكي وأنا من الشجرة الملعونة في القرآن؟! فقال له : لست منهم أنت اُمويُّ منّا أهل البيت، أما سمعت قول اللّه عز و جل يحكي عن إبراهيم عليه السلام : «فَمَن تَبِعَنِى فَإِنَّهُ مِنِّى» . (معجم رجال الحديث : ج ۸ ص ۹۶) .

2.الأحبارُ : وهم العلماء، جمع حَبْر وحِبْر (النهاية : ج ۱ ص ۳۲۸ «حبر») .

3.الراهِبُ : واحد رُهبان النصارى، والتَرهُّبُ : التعبُّد (الصحاح : ج ۱ ص ۱۴ «رهب») .

4.البَيضاءُ : وصف الشريعة ـ الإسلامية ـ بكونها بيضاء نقيّة (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۲۰۸ «بيض») .

5.الكافي : ج ۸ ص ۵۴ ح ۱۶، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۳۶۱ ح ۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 11
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي؛برنجکار،رضا؛خوش نصيب،مرتضي؛موسوي،رسول؛افقي،رسول؛طباطبايي،محمود؛وهّابي،محمّد رضا؛شيخي،حميد رضا؛آژير،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 343826
صفحه از 586
پرینت  ارسال به