۴۳.الكافىـ به نقل از مَسعَدة بن صدقه ـ :سفيان ثورى ، بر امام صادق عليه السلام وارد شد . ديد كه امام عليه السلام جامه هايى سپيد ، چونان پوسته نازكِ روى سفيده تخم مرغ ، بر تن دارد: گفت: چنين جامه اى در شأن شما نيست !
امام عليه السلام به او فرمود: «از من بشنو و آنچه را به تو مى گويم ، نيك درياب؛ زيرا به نفع دنيا و آخرت توست، اگر بر سنّت و حق بميرى و بر بدعت ، از دنيا نروى» .
۴۴.امام صادق عليه السلامـ از نامه ايشان به گروهى از شيعيان ـ :اى گروهى كه خداوند ، نگهبان شماست ! بر شما باد پيروى از پيامبر خدا و سنّت او و پس از آن ، پيروى از پيشوايان هدايتگر از خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، و پيمودن راه و رسم آنان ؛ زيرا هر كس بدين راه برود ، هدايت مى شود، و هر كس آن را ترك گويد و از آن روى بگرداند ، گم راه مى شود؛ چرا كه اينان ، همان كسانى هستند كه خداوند به فرمان بُردارى از آنان و ولايتشان ، فرمان داده است.
پدرمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «مداومت بر عمل ، همراه با پيروى از شيوه ها و سنّت ها[ى نبوى و دينى]، اگر چه اندك باشد، نزد خداوند ، پسنديده تر و فرجامش سودمندتر از سختكوشى [در عمل و عبادت] است كه تواَم با بدعت ها و پيروى از گرايش ها باشد ؛ زيرا پيروى از گرايش ها و دنباله روى از بدعت ها ـ بى آن كه هدايتى از جانب خدا باشد ـ ، گم راهى است و هر گم راهى اى ، بدعت است و هر بدعتى ، در آتش [ دوزخ ]جاى دارد».
۴۵.امام صادق عليه السلام :سه كس اند كه هر حكمرانى آنها را دستِ كم بگيرد و در باره آنان [ غفلت كند و ] مسامحه بورزد ، كار آنها بر او بسى دشوار شود: گم نامِ فاقد فضيلتى كه از جماعت [ـِ مسلمانان] كناره گيرد؛ دعوت كننده به بدعت كه امر به معروف و نهى از منكر را سپرِ خويش ساخته است [و به بهانه آن و زير پوشش امر به معروف و نهى از منكر ، به بدعت ، فرا مى خوانَد]، و مردم شهرى كه براى خود ، رئيسى قرار داده اند و آن رئيس، مانع اجراى [ درست ] حكومت به وسيله سلطان در ميان آنان شود.