۶۴۳.امام صادق عليه السلام :من بستر پدرم را مى گستردم و منتظر آمدنش مى ماندم . پس هر گاه در بسترش جاى مى گرفت و مى خوابيد ، من نيز به بستر خود مى رفتم . شبى او دير كرد و من در جستجوى او به مسجد رفتم و اين، در حالى بود كه مردم خوابيده بودند . ناگاه او را در مسجد يافتم كه به سجده رفته و در مسجد كسى جز او نبود . ناله او را شنيدم كه مى گفت : «پاك هستى بار الها! بى شك و ترديد ، تو خداى پاك منى . خدايا! در برابر تو از سرِ تعبّد و بندگى، به سجده افتاده ام . خدايا! عمل من، ناچيز است . پس آن را براى من دو چندان كن! خدايا! مرا از عذابِ روزى كه بندگانت را بر مى انگيزى ، حفظ كن ، و توبه ام را بپذير كه تو توبه پذير و مهرورزى» .
۶۴۴.امام صادق عليه السلام :پدرم فراوان ذكر مى گفت . من با او راه مى رفتم ، در حالى كه او ذكر خدا بر لب داشت و با او غذا مى خوردم ، در حالى كه او خدا را ياد مى آورد . او با مردم سخن مى گفت و اين هم ، او را از ذكر خدا، باز نمى داشت . زبان او را مى ديدم كه از ذكر «لا إله إلّا اللّه » ، به سقف دهانش چسبيده بود . او ما را گرد مى آورد و از ما مى خواست تا بر آمدن آفتاب، ذكر بگوييم . هر كه را از ما [كه مى توانست] قرائت كند ، دستور قرائت قرآن مى داد و به هر كه قرائت نمى كرد ، دستور ذكر مى داد .
۶۴۵.تهذيب الكمالـ به نقل از يحيى بن حسن علوى ـ :امام كاظم عليه السلام به سبب عبادت و سختكوشى ، «عبد صالح» ناميده مى شد . اصحاب ما روايت كرده اند كه ايشان داخل مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شد و در آغاز شب ، سجده اى كرد و شنيده مى شد كه در سجده اش مى فرمود : «گناه من، بزرگ گشته است . پس گذشت تو بايد نيكو گردد ، اى اهل تقوا و اى اهل گذشت!» . ايشان اين جمله را آن قدر تكرار كرد تا صبح شد .
۶۴۶.الكافىـ به نقل از حفص ـ :من هيچ كس را نديدم كه از امام كاظم عليه السلام بر خويش هراسان تر باشد و در ميان مردم از او اميدوارتر هم نديدم . تلاوت قرآن او، با اندوه همراه بود و هر گاه قرآن تلاوت مى كرد ، گويى با انسانى سخن مى گفت .