۱۱۳۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! نكند فرداى قيامت با دنيايى آراسته نزد من بياييد ، در حالى كه اهل بيت من ، آشفته و خاك آلوده و ستم كشيدگانى باشند كه خونشان روان است !
۱۱۴۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به اهل بيت من ناسزا گويد ، من از او بيزارم .
۱۱۴۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مرا با آزردن اهل بيتم بيازارد ، هر آينه خدا را آزرده است .
۱۱۴۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شش نفرند كه من و خداوند و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى آنان را لعنت كرده ايم : كسى كه به كتاب خدا چيزى بيفزايد ؛ كسى كه تقدير خدا را دروغ شمارد ؛ كسى كه با قهر و زور و براى اين كه مسلّط شود ، كسى را كه خدا عزّت بخشيده ، ذليل گرداند وكسى را كه خدا ذليل كرده است ، بر سرير عزّت [و قدرت ]نشاند ؛ كسى كه سنّت مرا فرو گذارد ؛ كسى كه آنچه را خداوند در باره عترتم حرام كرده است ، حلال شمارد؛ و كسى كه حرام هاى خدا را روا گرداند .
۱۱۴۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج نفرند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى، آنان را لعنت كرده ايم : كسى كه به كتاب خدا چيزى بيفزايد ؛ كسى كه سنّت مرا فرو گذارد ؛ كسى كه تقدير خدا را باور نداشته باشد ؛ كسى كه آنچه را خدا در باره عترتم حرام كرده ، حلال شمارد؛ و كسى كه غنايم را [كه حقّ همه مسلمانان است ، ]به خود اختصاص دهد و آن را براى خود روا شمارد .
۱۱۴۴.امام زين العابدين عليه السلام :عمر بن خطّاب در روز جمعه بر بالاى منبر ، سخنرانى مى كرد كه حسين بن على عليه السلام نزديك او رفت و گفت : «از منبرِ پدرم فرود آى» .
عمر گريست و سپس گفت : راست گفتى، فرزندم! اين، منبر پدر توست ، نه منبر پدر من .
در اين هنگام، على عليه السلام گفت : «به خدا سوگند ، اين حرف را من به او ياد نداده بودم» .
عمر گفت : درست است . به خدا سوگند كه من هم تو را متّهم نكردم ، اى ابو الحسن! سپس از منبر پايين آمد و حسين عليه السلام را برداشت و بالاى منبر در كنار خود نشاند و آن گاه در حالى كه حسين عليه السلام در كنار او روى منبر نشسته بود ، شروع به سخنرانى براى مردم كرد و سپس گفت : اى مردم! از پيامبرتان شنيدم كه مى فرمود : «مرا با عترت و ذريّه ام پاس بداريد ؛ زيرا هر كس با حفظ آنان مرا حفظ كند ، خداوند، او را محفوظ مى دارد . هان! لعنت خدا بر كسى كه با آزردن آنان مرا بيازارد!» و اين جمله را سه بار فرمود .