127
دانشنامه قرآن و حديث 8

۱۶۱.امام صادق عليه السلام :در شبِ آن روزى كه حمزه به شهادت رسيد ، پيامبر خدا او را فرا خواند و فرمود : «اى حمزه ، اى عموى پيامبر خدا ! زودا كه تو از ميان ما بروى . پس اگر بر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ وارد شدى و از تو در باره باورهاى اسلام و شروط ايمان پرسيد ، چه مى گويى؟» .
حمزه گريست و گفت : پدر و مادرم به فدايت ! مرا راه نمايى كن و به من تعليم ده .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى حمزه ! از سرِ اخلاص ، گواهى مى دهى كه معبودى جز خداى يگانه نيست و من ، فرستاده خدايم و مرا به حق فرستاده است» .
حمزه گفت : گواهى مى دهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «و گواهى مى دهى كه بهشت ، راست است ، دوزخ ، راست است ، قيامت ، آمدنى است و ترديدى در آن نيست ، صراط راست است ، ترازو راست است و «هر كس به اندازه ذرّه اى كار نيك كند ، آن را مى بيند و هر كس به اندازه ذرّه اى كار بد كند ، آن را مى بيند» و «گروهى در بهشت اند و گروهى در دوزخ» ، و اين كه على ، امير مؤمنان است» .
حمزه گفت : [به همه اينها] شهادت مى دهم و گواهى مى دهم و ايمان دارم و تصديق مى كنم .

۱۶۲.كمال الدينـ به نقل از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى ـ :بر سَروَرم على بن محمّد (امام هادى) عليه السلام وارد شدم . چشمش كه به من افتاد ، فرمود : «خوش آمدى ، اى ابو القاسم ! تو دوست راستين ما هستى» .
گفتم : اى پسر پيامبر خدا! مى خواهم دينم را براى شما باز گويم تا اگر رضايت بخش بود ، بر آن پايدارى ورزم ، تا آن گاه كه خداوند عز و جل را ديدار مى كنم .
فرمود : «بگو ، اى ابو القاسم!» .
گفتم : من معتقدم كه : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ يكى است و چيزى همانند او
نيست و از دو مرز ، بيرون است : مرز ابطال [و تعطيل و نفى صفات] و مرز تشبيه ، و اين كه او نه جسم است و نه صورت و نه عَرَض و نه جوهر ؛ بلكه خود ، پديد آورنده اجسام است و صورت بخش صورت ها و آفريننده عَرَض ها و جوهرها ، و او پروردگار هر چيز و مالك و آفريننده و پديد آورنده آن است و معتقدم كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده و فرستاده او و واپسينِ پيامبران است كه پس از او تا روز قيامت ، پيامبرى نخواهد آمد و شريعت او پايان بخش همه شريعت هاست كه پس از آن تا روز قيامت ، هيچ شريعتى نخواهد آمد .
معتقدم كه : پيشوا و جانشين و زمامدارِ پس از او ، امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام است ، سپس حسن ، سپس حسين ، سپس على بن الحسين ، سپس محمّد بن على ، سپس جعفر بن محمّد ، سپس موسى بن جعفر ، سپس على بن موسى ، سپس محمّد بن على عليهم السلام و سپس شما ، اى سَرورم !
امام هادى عليه السلام فرمود : «و پس از من ، فرزندم حسن . مردم با جانشينِ پس از او چگونه خواهند بود؟!» .
گفتم : سَرورم! [مگر] چگونه است ؟
فرمود : «چون او از ديده ها غايب مى شود و بردن نامش روا نيست ، تا آن گاه كه ظهور مى كند و زمين را همچنان كه از ستم و كژى آكنده شده است ، از داد و راستى مى آكَنَد» .
گفتم : [اينها را نيز] مى پذيرم و معتقدم كه : دوست ايشان ، دوست خداست و دشمن ايشان ، دشمن خدا ، و فرمان بردارى از ايشان ، فرمان بردارى از خدا و نافرمانى ايشان ، نافرمانى خداست .
معتقدم كه : معراج [پيامبر صلى الله عليه و آله ] ، راست است . پرسش در قبر ، راست است . بهشت ، راست است . آتش دوزخ ، راست است . صراط ، راست است . ترازو راست است . قيامت ، آمدنى است و ترديدى در آن نيست و خداوند ، آنان را كه در گورهايند ، بر مى انگيزد .
معتقدم كه : وظايف واجب ، پس از ولايت ، عبارت اند از : نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر .
امام هادى عليه السلام فرمود : «اى ابو القاسم ! به خدا سوگند ، اين همان دينى است كه خداوند براى بندگانش پسنديده است . پس بر آن ، استوار بمان . خداوند در دنيا و آخرت ، تو را با گفتار [و عقيده] ثابت ، استوار بدارد !» .


دانشنامه قرآن و حديث 8
126

۱۶۱.عنه عليه السلام :لَمّا كانَتِ اللَّيلَةُ الَّتي اُصيبَ حَمزَةُ في يَومِها دَعاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا حَمزَةُ يا عَمَّ رَسولِ اللّهِ ، يوشِكُ أن تَغيبَ غَيبَةً بَعيدَةً ، فَما تَقولُ لَو وَرَدتَ عَلَى اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى وسَأَلَكَ عَن شَرائِعِ الإِسلامِ وشُروطِ الإِيمانِ ؟
فَبَكى حَمزَةُ وقالَ : بِأَبي أنتَ واُمّي أرشِدني وفَهِّمني ، فَقالَ : يا حَمزَةُ تَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصا ، وأنّي رَسولُ اللّهِ بَعَثَني بِالحَقِّ .
فَقالَ حَمزَةُ : شَهِدتُ . قالَ : وأنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وأنَّ النّارَ حَقٌّ ، وأنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها ، وَالصِّراطَ حَقٌّ ، وَالميزانَ حَقٌّ ، و « مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»۱ و « فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ » ۲ وأنَّ عَلِيّاً أميرُ المُؤمِنينَ .
قالَ حَمزَةُ : شَهِدتُ وأقرَرتُ وآمَنتُ وصَدَّقتُ . ۳

۱۶۲.كمال الدين عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني :دَخَلتُ عَلى سَيِّدي عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام ، فَلَمّا بَصُرَ بي ، قالَ لي: مَرحَبا بِكَ يا أبَا القاسِمِ، أنتَ وَلِيُّنا حَقّا.
قالَ: فَقُلتُ لَهُ:
يَابنَ رَسولِ اللّهِ، إنّي اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ ديني، فَإِن كانَ مَرضِيّا ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى ألقَى اللّهَ عز و جل .
فَقالَ: هاتِ يا أبَا القاسِمِ .
فَقُلتُ: إنّي أقولُ: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ، خارِجٌ عَنِ
الحَدَّينِ؛ حَدِّ الإِبطالِ وحَدِّ التَّشبيهِ، وإنَّهُ لَيسَ بِجِسمٍ ولا صورَةٍ، ولا عَرَضٍ ولا جَوهَرٍ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ، ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ، وخالِقُ الأَعراضِ وَالجَواهِرِ، ورَبُّ كُلِّ شَيءٍ ومالِكُهُ وجاعِلُهُ ومُحدِثُهُ ، وأنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِيّينَ ، فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ ، وأنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ فَلا شَريعَةَ بَعدَها إلى يَومِ القِيامَةِ .
وأقولُ : إنَّ الإِمامَ وَالخَليفَةَ ووَلِيَّ الأَمرِ بَعدَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ، ثُمَّ الحَسَنُ ثُمَّ الحُسَينُ ثُمَّ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ موسَى بنُ جَعفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بنُ موسى ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أنتَ يا مَولايَ .
فَقالَ عليه السلام : ومِن بَعدِيَ الحَسَنُ ابني ، فَكَيفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟ فَقُلتُ : وكَيفَ ذاكَ يا مَولايَ ؟ قالَ : لِأَ نَّهُ لا يُرى شَخصُهُ ولا يَحِلُّ ذِكرُهُ بِاسمِهِ حَتّى يَخرُجَ فَيَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً كَما مُلِئَت جَوراً وظُلما . قالَ: فَقُلتُ : أقرَرتُ .
وأقولُ : إنَّ وَلِيَّهُم وَلِيُّ اللّهِ، وعَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّهِ، وطاعَتَهُم طاعَةُ اللّهِ ، ومَعصِيَتَهُم مَعصِيَةُ اللّهِ .
وأقولُ : إنَّ المِعراجَ حَقٌّ ، وَالمُساءَلَةَ فِي القَبرِ حَقٌّ ، وإنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَالصِّراطَ حَقٌّ ، وَالميزانَ حَقٌّ ، وإنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها ، وإنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ .
وأقولُ : إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَةَ بَعدَ الوِلايَةِ : الصَّلاةُ وَالزَّكاةُ وَالصَّومُ وَالحَجُّ وَالجِهادُ وَالأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ .
فَقالَ عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : يا أبَا القاسِمِ، هذا وَاللّهِ دينُ اللّهِ الَّذِي ارتَضاهُ لِعِبادِهِ، فَاثبُت عَلَيهِ، ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وفِي الآخِرَةِ . ۴

1.الزلزلة : ۷ و ۸ .

2.الشورى : ۷.

3.طرف من الأنباء : ص ۱۲۵ عن عيسى بن المستفاد عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۲۷۹ ح ۳۲ .

4.كمال الدين : ص ۳۷۹ ح ۱ ، التوحيد : ص ۸۱ ح ۳۷ ، الأمالي للصدوق : ص ۴۱۹ ح ۵۵۷ ، كفاية الأثر : ص ۲۸۲ ، روضة الواعظين : ص ۳۹ ، بحارالأنوار : ج ۶۹ ص ۱ ح ۱ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 8
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي؛طباطبايي،سيد محمد کاظم؛افقي،رسول؛موسوي،سيد رسول؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188230
صفحه از 545
پرینت  ارسال به