417
دانشنامه قرآن و حديث 8

۶۳۸.الاُصول الستّة عشرـ به نقل از زيد زَرّاد ـ :به امام صادق عليه السلام گفتم : بيم آن داريم كه مؤمن نباشيم .
فرمود : «چرا ؟» .
گفتم : چون در ميان خود ، كسى را نمى يابيم كه برادرش را بر درهم و دينار خود ، ترجيح دهد . ما درهم و دينار را بر برادرى كه هر دو ولايت امير مؤمنان عليه السلام را داريم ، ترجيح مى دهيم .
فرمود : «نه ، شما مؤمن هستيد ؛ امّا ايمانتان كامل نمى شود ، مگر آن گاه كه قائمِ ما ظهور كند . در آن هنگام است كه خداوند ، خِردهاى شما را كامل مى گرداند و مؤمنانى تمام عيار خواهيد بود . اگر در روى زمين ، مؤمنان كاملى وجود نداشتند ، قطعا خداوند ، ما را به سوى خود مى برد و شما زمين و آسمان را نفى مى كرديد .
آرى ، سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، در گوشه و كنار زمين ، مؤمنانى هستند كه همه دنيا در نظر آنان به بال پشه اى نمى ارزد . دنيا در چشم آنان ، چنان بى مقدار است كه اگر دنيا با همه آنچه در آن و بر روى زمين است ، زرِ سرخ مى شد و به گردن يكى از آنها آويخته مى گشت و سپس از گردنش مى افتاد ، احساس نمى كرد كه چه در گردنش بوده و چه از آن افتاده است . اينان ، پنهان (گم نام) زندگى مى كنند و از سرزمينى به سرزمينى مى كوچند . شكم هايشان از روزه دارى ، به پشتشان چسبيده و لب هايشان از تسبيح خدا خشكيده است و چشمانشان از گريه ، كم سو گشته و رخسارشان از شب خيزى ، به زردى گراييده است .
اين است سيماى مؤمنان و مثالى كه خداوند در انجيل و در تورات و قرآن و زبور و كتاب هاى [آسمانى ]نخستين ، براى ايشان زده و در وصفشان فرموده است : «نشانه شان همين اثر سجود بر رخسارشان است . اين است داستانشان در تورات و داستانشان در انجيل» . مقصود ، زردىِ رخسار آنان بر اثر شب زنده دارى است . آنان اند كه به برادران ، در حال تنگ دستى و گشايش ، نيكى و كمك مى كنند و در زمان تنگ دستى ، آنان را بر خود مقدّم مى دارند . خداوند ، اين گونه آنان را وصف كرده و فرموده است : «آنان را بر خويشتن مقدّم مى دارند ، هر چند خود ، نيازمند باشند ، و آنان كه از بخل خويش حفظ شوند ، به حقيقت ، خود ، رستگاران اند» . به خدا كه اينان كامياب و رستگار شدند !
چون مؤمنى را ببينند ، گرامى اش مى دارند و هر گاه منافقى را ببينند ، از او دورى مى گزينند . آن گاه كه شب فرا رسد ، زمين خدا را بستر و خاك را بالش مى گيرند ، و پيشانى هايشان را بر خاك مى نهند و ملتمسانه آزادىِ خويش از آتش دوزخ را از پروردگارشان مى خواهند و چون صبح شود ، در حالى با مردم در مى آميزند كه انگشت نما نباشند [و كسى آنان را به زهد و عبادت نشناسد] . از راه ها كناره مى گيرند و آب را مايه خوش بويى و پاكيزگىِ خويش قرار مى دهند . ۱ جان هايشان در رنج است و بدن هايشان در تلاش ، و مردم از آنان در آسايش اند .
در نزد مردمان ، بدترينِ مخلوقات اند ؛ ولى نزد خدا بهترينِ خلق اند . اگر سخن گويند ، كسى تصديقشان نمى كند و اگر خواستگارى كنند ، كسى به آنها زن نمى دهد . اگر در جمع باشند ، كسى نمى شناسدشان و اگر نباشند ، كسى جوياى آنان نمى شود . دل هايشان از خداوند ، ترسان و لرزان است و زبان هايشان زندانى و سينه هايشان صندوقچه راز خداست كه اگر براى آن ، اهلى بيابند ، به او باز مى گويند و اگر برايش اهلى نيابند ، بر زبان هايشان قفل ها مى زنند و كليدهاى آنها را پنهان مى سازند و بر دهان هاى خود بند مى نهند . سخت اند ، محكم اند ، سخت تر از كوه هايند و كمترين چيزى از آنان كنده نمى شود . خزانه دارانِ دانش و كان حكمت اند . پيرو پيامبران و خداباوران و گواهان [بر حقّانيت و يگانگىِ خداوند] و شايستگان اند . زيركانى هستند كه منافقان ، آنان را گنگ و كور و ابله مى پندارند ؛ امّا نه گنگ اند ، نه كور و نه ابله ؛ بلكه زيركانى زبان آور ، بردبار ، فرزانگانى پرهيزگار و نيكوكار و برگزيده خدايند كه ترس از خدا آنان را به سكوت كشانده است و از بيم خداوند و براى پوشيده داشتن راز اوست كه زبان هايشان فرو بسته شده است .
وه كه چه شوقى است مرا به همنشينى و هم سخنى با آنان ! اى واى از نبودشان ! و چه اندوه زُداست همنشينى با آنان ! ايشان را بجوييد ؛ كه اگر يافتيدشان و از نور آنها پرتوى بر گرفتيد ، بى گمان ، ره يافته ايد و به بركت وجود آنان ، در دنيا و آخرت ، كامياب گشته ايد .
اينان در ميان مردم ، از گوگرد سرخ هم كمياب ترند . زيورشان طول سكوت است
و پنهان داشتن راز ، و نماز و زكات و حج و روزه و كمك كردن به برادران در وقت آسايش و تنگى . اين است زيورشان و مهر ورزيدنشان . خوشا به حال آنان! و فرجام نيك ، ايشان راست . ايشان ، وارثان پرديس اند و در آن ، جاويدان . جايگاه آنان در ميان بهشتيان ، چونان جايگاه پرديس در ميان ديگر باغ هاى بهشت است . در دوزخ ، ايشان را مى جويند ؛ امّا در بهشت شادان مى زيَند . اين ، سخن دوزخيان است كه : «چرا مردانى را كه ما آنان را از اشرار مى شمرديم ، نمى بينيم؟» . پس آنان (مؤمنان) در نظر اهل آتش ، جزو مردمانِ بد بوده اند . پس خداوند ، جايگاه ايشان را بالا مى برد ، تا جايى كه اهل دوزخ ، آنها را مى بينند و از ديدن آنها ، در آتش ، حسرت مى خورند و مى گويند : « «اى كاش باز گردانده شويم» و مانند ايشان باشيم ؛ زيرا آنها خوب بوده اند و ما خود ، بد بوده ايم!» و همين ، مايه حسرت و افسوس دوزخيان مى شود .

1.در بحار الأنوار آمده است : يعنى براى تميزى و خوش بويىِ خود ، به آب ، بسنده مى كنند و از عطر و بوى خوش استفاده نمى كنند .


دانشنامه قرآن و حديث 8
416

۶۳۸.الاُصول الستّة عشر عن زيد الزرّاد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : نَخشى أن لا نَكونَ مُؤمِنينَ .
قالَ : ولِمَ ذاكَ ؟ فَقُلتُ : وذلِكَ أنّا لا نَجِدُ فينا مَن يَكونُ أخوهُ عِندَهُ آثَرَ مِن دِرهَمِهِ ودينارِهِ ، ونَجِدُ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ آثَرَ عِندَنا مِن أخٍ قَد جَمَعَ بَينَنا وبَينَهُ مُوالاةُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام .
قالَ : كَلّا ، إنَّكُم مُؤمِنونَ ، ولكِن لا تُكمِلونَ إيمانَكُم حَتّى يَخرُجَ قائِمُنا ، فَعِندَها يَجمَعُ اللّهُ أحلامَكُم ، فَتَكونونَ مُؤمِنينَ كامِلينَ ، ولَو لَم يَكُن فِي الأَرضِ مُؤمِنونَ كامِلونَ إذاً لَرَفَعَنَا اللّهُ إلَيهِ وأنكَرتُمُ الأَرضَ وأنكَرتُمُ السَّماءَ .
بَل وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ فِي الأَرضِ في أطرافِها مُؤمِنينَ ما قَدرُ الدُّنيا كُلِّها عِندَهُم تَعدِلُ جَناحَ بَعوضَةٍ ، ولَو أنَّ الدُّنيا بِجَميعِ ما فيها وعَلَيها ذَهَبَةٌ حَمراءُ عَلى عُنُقِ أحَدِهِم ثُمَّ سَقَطَ عَن عُنُقِهِ ما شَعَرَ بِها أيُّ شَيءٍ كانَ عَلى عُنُقِهِ ولا أيُّ شَيءٍ سَقَطَ مِنها لِهَوانِها عَلَيهِم ، فَهُمُ الحَفِيُّ (الخَفِيُّ) عَيشُهُم ، المُنتَقِلَةُ دِيارُهُم مِن أرضٍ إلى أرضٍ ، الخَميصَةُ بُطونُهُم مِنَ الصِّيامِ ، الذُّبلَةُ شِفاهُهُم مِنَ التَّسبيحِ ، العُمشُ العُيونِ مِنَ البُكاءِ ، الصُّفرُ الوُجوهِ مِنَ السَّهَرِ ، فَذلِكَ سيماهُم ، مَثَلاً ضَرَبَهُ اللّهُ فِي الإِنجيلِ لَهُم ، وفِي التَّوراةِ وَالفُرقانِ وَالزَّبورِ وَالصُّحُفِ الاُولى .
وَصَفَهُم فَقالَ : «سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْاءِنجِيلِ»۱ عَنى بِذلِكَ صُفرَةَ وُجوهِهِم مِن سَهَرِ اللَّيلِ ، هُمُ البَرَرَةُ بِالإِخوانِ في حالِ العُسرِ وَاليُسرِ ، المُؤثِرونَ عَلى أنفُسِهِم في حالِ العُسرِ ، كَذلِكَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فَقالَ: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ»
۲ فازوا وَاللّهِ وأفلَحوا .
إن رَأَوا مُؤمِناً أكرَموهُ ، وإن رَأَوا مُنافِقا هَجَروهُ ، إذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ اتَّخَذوا أرضَ اللّهِ فِراشا وَالتُّرابَ وِسادا ، وَاستَقبَلوا بِجِباهِهِمُ الأَرضَ يَتَضَرَّعونَ إلى رَبِّهِم في فَكاكِ رِقابِهِم مِنَ النّارِ ، فَإِذا أصبَحوا اختَلَطوا بِالنّاسِ لا يُشارُ إلَيهِم بِالأَصابِعِ ، تَنَكَّبُوا الطُّرُقَ ، وَاتَّخَذُوا الماءَ طيبا وطَهوراً ، أنفُسُهُم مَتعوبَةٌ ، وأبدانُهُم مَكدودَةٌ ۳ ، وَالنّاسُ مِنهُم في راحَةٍ .
فَهُم عِندَ النّاسِ شِرارُ الخَلقِ ، وعِندَ اللّهِ خِيارُ الخَلقِ ، إن حَدَّثوا لَم يُصَدَّقوا ، وإن خَطَبوا لَم يُزَوَّجوا ، وإن شَهِدوا لَم يُعرَفوا ، وإن غابوا لَم يُفقَدوا ، قُلوبُهُم خائِفَةٌ وَجِلَةٌ مِنَ اللّهِ ، ألسِنَتُهُم مَسجونَةٌ ، وصُدورُهُم وِعاءٌ لِسِرِّ اللّهِ ، إن وَجَدوا لَهُ أهلاً نَبَذوهُ إلَيهِ نَبذا ، وإن لَم يَجِدوا لَهُ أهلاً ألقَوا عَلى ألسِنَتِهِم أقفالاً غَيَّبوا مَفاتيحَها ، وجَعَلوا عَلى أفواهِهِم أوكِيَةً ، صُلَّبٌ صِلابٌ أصلَبُ مِنَ الجِبالِ لا يُنحَتُ مِنهُم شَيءٌ ، خُزَّانُ العِلمِ ومَعدِنُ الحِكمَةِ ، وتُبّاعُ النَّبِيّينَ وَالصِّدِّيقينَ وَالشُّهَداءُ وَالصّالِحينَ ، أكياسٌ يَحسَبُهُمُ المُنافِقُ خُرسا وعُميا وبُلها وما بِالقَومِ مِن خَرَسٍ ولا عَمىً ولا بَلَهٍ . إنَّهُم لَأَكياسٌ فُصَحاءُ ، حُلَماءُ ، حُكَماءُ أتقِياءُ ، بَرَرَةٌ ، صَفوَةُ اللّهِ ، أسكَنَتهُمُ الخَشيَةُ للّهِِ ، وأعيَتهُم ألسِنَتُهُم خَوفا مِنَ اللّهِ ، وكِتمانا لِسِرِّهِ .
فَواشَوقاه إلى مُجالَسَتِهِم ومُحادَثَتِهِم ، يا كَرباه لِفَقدِهِم ، ويا كَشفَ كَرباه لِمُجالَسَتِهِم . اُطلُبوهُم ، فَإِن وَجَدتُموهُم وَاقتَبَستُم مِن نورِهِم اهتَدَيتُم وفُزتُم بِهِم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ .
هُم أعَزُّ فِي النّاسِ مِنَ الكِبريتِ الأَحمَرِ، حِليَتُهُم طولُ السُّكوتِ، وكِتمانُ السِّرِّ ۴ ،
وَالصَّلاةُ وَالزَّكاةُ وَالحَجُّ وَالصَّومُ ، وَالمُواساةُ لِلإِخوانِ في حالِ اليُسر وَالعُسرِ ، فَذلِكَ حِليَتُهُم ومَحَبَّتُهُم ، يا طوبى لَهُم وحُسنُ مَآبٍ ، هُم وارِثُو الفِردَوسِ ، خالِدينَ فيها ، ومَثَلُهُم في أهلِ الجِنانِ مَثَلُ الفِردَوسِ فِي الجِنانِ ، وهُمُ المَطلوبونَ فِي النّارِ المَحبورونَ فِي الجِنانِ ، فَذلِكَ قَولُ أهلِ النّارِ: «مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ»۵ فَهُم أشرارُ الخَلقِ عِندَهُم ، فَيَرفَعُ اللّهُ مَنازِلَهُم حَتّى يَرونَهُم ، فَيَكونُ ذلِكَ حَسرَةً لَهُم فِي النّارِ فَيَقولونَ: «يَالَيْتَنَا نُرَدُّ»۶ فَنَكونَ مِثلَهُم فَلَقَد كانوا هُمُ الأَخيارَ ، وكُنّا نَحنُ الأَشرارَ ، فَذلِكَ حَسرَةٌ لِأَهلِ النّارِ . ۷

1.الفتح : ۲۹ .

2.الحشر : ۹ .

3.في المصدر : «مَكدورة» ، والتصويب من بحار الأنوار.

4.في المصدر : «بكتمان السرّ» ، والتصويب من بحار الأنوار .

5.ص : ۶۲ .

6.الأنعام : ۲۷

7.الاُصول الستّة عشر : ص ۱۲۷ ح ۲۰ ، بحارالأنوار : ج ۶۷ ص ۳۵۰ ح ۵۴ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 8
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي؛طباطبايي،سيد محمد کاظم؛افقي،رسول؛موسوي،سيد رسول؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 209181
صفحه از 545
پرینت  ارسال به