۶۳۸.الاُصول الستّة عشرـ به نقل از زيد زَرّاد ـ :به امام صادق عليه السلام گفتم : بيم آن داريم كه مؤمن نباشيم .
فرمود : «چرا ؟» .
گفتم : چون در ميان خود ، كسى را نمى يابيم كه برادرش را بر درهم و دينار خود ، ترجيح دهد . ما درهم و دينار را بر برادرى كه هر دو ولايت امير مؤمنان عليه السلام را داريم ، ترجيح مى دهيم .
فرمود : «نه ، شما مؤمن هستيد ؛ امّا ايمانتان كامل نمى شود ، مگر آن گاه كه قائمِ ما ظهور كند . در آن هنگام است كه خداوند ، خِردهاى شما را كامل مى گرداند و مؤمنانى تمام عيار خواهيد بود . اگر در روى زمين ، مؤمنان كاملى وجود نداشتند ، قطعا خداوند ، ما را به سوى خود مى برد و شما زمين و آسمان را نفى مى كرديد .
آرى ، سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، در گوشه و كنار زمين ، مؤمنانى هستند كه همه دنيا در نظر آنان به بال پشه اى نمى ارزد . دنيا در چشم آنان ، چنان بى مقدار است كه اگر دنيا با همه آنچه در آن و بر روى زمين است ، زرِ سرخ مى شد و به گردن يكى از آنها آويخته مى گشت و سپس از گردنش مى افتاد ، احساس نمى كرد كه چه در گردنش بوده و چه از آن افتاده است . اينان ، پنهان (گم نام) زندگى مى كنند و از سرزمينى به سرزمينى مى كوچند . شكم هايشان از روزه دارى ، به پشتشان چسبيده و لب هايشان از تسبيح خدا خشكيده است و چشمانشان از گريه ، كم سو گشته و رخسارشان از شب خيزى ، به زردى گراييده است .
اين است سيماى مؤمنان و مثالى كه خداوند در انجيل و در تورات و قرآن و زبور و كتاب هاى [آسمانى ]نخستين ، براى ايشان زده و در وصفشان فرموده است : «نشانه شان همين اثر سجود بر رخسارشان است . اين است داستانشان در تورات و داستانشان در انجيل» . مقصود ، زردىِ رخسار آنان بر اثر شب زنده دارى است . آنان اند كه به برادران ، در حال تنگ دستى و گشايش ، نيكى و كمك مى كنند و در زمان تنگ دستى ، آنان را بر خود مقدّم مى دارند . خداوند ، اين گونه آنان را وصف كرده و فرموده است : «آنان را بر خويشتن مقدّم مى دارند ، هر چند خود ، نيازمند باشند ، و آنان كه از بخل خويش حفظ شوند ، به حقيقت ، خود ، رستگاران اند» . به خدا كه اينان كامياب و رستگار شدند !
چون مؤمنى را ببينند ، گرامى اش مى دارند و هر گاه منافقى را ببينند ، از او دورى مى گزينند . آن گاه كه شب فرا رسد ، زمين خدا را بستر و خاك را بالش مى گيرند ، و پيشانى هايشان را بر خاك مى نهند و ملتمسانه آزادىِ خويش از آتش دوزخ را از پروردگارشان مى خواهند و چون صبح شود ، در حالى با مردم در مى آميزند كه انگشت نما نباشند [و كسى آنان را به زهد و عبادت نشناسد] . از راه ها كناره مى گيرند و آب را مايه خوش بويى و پاكيزگىِ خويش قرار مى دهند . ۱ جان هايشان در رنج است و بدن هايشان در تلاش ، و مردم از آنان در آسايش اند .
در نزد مردمان ، بدترينِ مخلوقات اند ؛ ولى نزد خدا بهترينِ خلق اند . اگر سخن گويند ، كسى تصديقشان نمى كند و اگر خواستگارى كنند ، كسى به آنها زن نمى دهد . اگر در جمع باشند ، كسى نمى شناسدشان و اگر نباشند ، كسى جوياى آنان نمى شود . دل هايشان از خداوند ، ترسان و لرزان است و زبان هايشان زندانى و سينه هايشان صندوقچه راز خداست كه اگر براى آن ، اهلى بيابند ، به او باز مى گويند و اگر برايش اهلى نيابند ، بر زبان هايشان قفل ها مى زنند و كليدهاى آنها را پنهان مى سازند و بر دهان هاى خود بند مى نهند . سخت اند ، محكم اند ، سخت تر از كوه هايند و كمترين چيزى از آنان كنده نمى شود . خزانه دارانِ دانش و كان حكمت اند . پيرو پيامبران و خداباوران و گواهان [بر حقّانيت و يگانگىِ خداوند] و شايستگان اند . زيركانى هستند كه منافقان ، آنان را گنگ و كور و ابله مى پندارند ؛ امّا نه گنگ اند ، نه كور و نه ابله ؛ بلكه زيركانى زبان آور ، بردبار ، فرزانگانى پرهيزگار و نيكوكار و برگزيده خدايند كه ترس از خدا آنان را به سكوت كشانده است و از بيم خداوند و براى پوشيده داشتن راز اوست كه زبان هايشان فرو بسته شده است .
وه كه چه شوقى است مرا به همنشينى و هم سخنى با آنان ! اى واى از نبودشان ! و چه اندوه زُداست همنشينى با آنان ! ايشان را بجوييد ؛ كه اگر يافتيدشان و از نور آنها پرتوى بر گرفتيد ، بى گمان ، ره يافته ايد و به بركت وجود آنان ، در دنيا و آخرت ، كامياب گشته ايد .
اينان در ميان مردم ، از گوگرد سرخ هم كمياب ترند . زيورشان طول سكوت است
و پنهان داشتن راز ، و نماز و زكات و حج و روزه و كمك كردن به برادران در وقت آسايش و تنگى . اين است زيورشان و مهر ورزيدنشان . خوشا به حال آنان! و فرجام نيك ، ايشان راست . ايشان ، وارثان پرديس اند و در آن ، جاويدان . جايگاه آنان در ميان بهشتيان ، چونان جايگاه پرديس در ميان ديگر باغ هاى بهشت است . در دوزخ ، ايشان را مى جويند ؛ امّا در بهشت شادان مى زيَند . اين ، سخن دوزخيان است كه : «چرا مردانى را كه ما آنان را از اشرار مى شمرديم ، نمى بينيم؟» . پس آنان (مؤمنان) در نظر اهل آتش ، جزو مردمانِ بد بوده اند . پس خداوند ، جايگاه ايشان را بالا مى برد ، تا جايى كه اهل دوزخ ، آنها را مى بينند و از ديدن آنها ، در آتش ، حسرت مى خورند و مى گويند : « «اى كاش باز گردانده شويم» و مانند ايشان باشيم ؛ زيرا آنها خوب بوده اند و ما خود ، بد بوده ايم!» و همين ، مايه حسرت و افسوس دوزخيان مى شود .