چگونه ممكن است جامعه اسلامى عقب نشينى كند و به دوران جاهليتِ پيش از اسلام باز گردد؟ كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ، گوياى اين حقيقت است كه با حذف مسئله امامت و رهبرى ، اين پديده خطرناك ، قابل پيش بينى است .
شناخت كدام امام؟
اندكى تأمّل در مضمون حديث ـ بويژه با توجّه به شرحى كه گذشت ـ ما را از پاسخگويى به اين سؤال كه : «امامت كدام امام ، ضامن تداوم اسلام واقعى است و حذف كدام امامت از جامعه اسلامى، بازگشت به جاهليت است؟»، بى نياز مى كند .
آيا مى شود گمان بُرد كه مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله اين است كه شناختن و پيروى كردن از هر كس كه زمام امور جامعه را به دست گيرد، بر همه مسلمانان واجب و ضرور است و اگر كسى چنين رهبرى را نشناسد ، به مرگ جاهلى مُرده است ، بدون توجّه به اين كه ممكن است چنين رهبرى ، ستمگر و به گفته قرآن كريم از «امامانى كه به آتش فرا مى خوانند» ۱ باشد ؟!
بديهى است كه همه زمامداران فاسد تاريخ اسلام ، براى اثبات حقّانيت خود و وجوب اطاعت مردم از خود و استوارى پايه هاى حكومتشان ، به اين حديث مسلّم استناد جويند . از اين رو، مى بينيم كه حتّى معاويه پسر ابو سفيان نيز در شمار راويان اين حديث آمده است. همچنين طبيعى است كه آخوندهاى دربارى با همان انگيزه، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را تفسير و با امامت ائمّه جور، تطبيق نمايند ؛ ليكن روشن است كه اين، بازى با الفاظ است ، نه بدفهمى و كژ انديشى در مفهوم حديث .
هرگز نمى توان باور كرد كه عبد اللّه بن عمر ، آن گونه كه در شرح نهج البلاغةى