۸۶.امام حسين عليه السلام :معبودم را به اوصافى وصف مى كنم كه او خود به آنها خويشتن را وصف كرده ، و او را آن گونه مى شناسانم كه او خود ، خويشتن را شناسانده است . او با حواس ، ادراك نمى شود و با مردم ، قياس نمى گردد . او نزديك است ؛ امّا چسبيده نيست، دور است ؛ امّا فاصله ندارد . واحد است و جزء [و پاره] ندارد . به نشانه ها شناخته و به علامت ها وصف مى شود . معبودى جز او نيست و بزرگ و والاست .
۸۷.امام صادق عليه السلام :خداوند ، وصف نمى شود . چگونه وصف شود ، حال آن كه در كتابش فرموده است : «و خدا را چنان كه حقّ شناخت اوست ، نشناختند» ؟! پس به هر وصفى كه وصف شود ، او بالاتر از آن است .
۸۸.امام كاظم عليه السلام :هر كه در باره خدا اين گمان ها را ببرد ، هلاك مى گردد . پس بپرهيزيد از اين كه در صفات او در حدّ معيّنى بِايستيد و او را به كاهش يا افزايش ، يا حركت دادن يا حركت پذيرى ، يا نابودى يا فرود آمدن، يا برخاستن يا نشستن ، محدود و وصف كنيد ؛ زيرا خداوند ، برتر و والاتر از وصفِ وصف كنندگان و ستودنِ ستايندگان و توهّمِ توهّم كنندگان است .
۸۹.امام رضا عليه السلامـ آن گاه كه سخنى در باره تشبيه (انسان وارگى خدا) شنيد و پس از آن كه به سجده افتاد ـ :منزّهى تو! تو را نشناختند و يگانه ات ندانستند . از اين رو ، تو را وصف [و تشبيه] كردند . منزّهى تو! اگر تو را مى شناختند ، هر آينه ، تو را به همان اوصافى مى ستودند كه تو خود ، خويشتن را ستوده اى .