459
دانشنامه قرآن و حديث 5

۳۷۳.تفسير القمّى :خداوند ، به دوگانه پرستان كه قائل به دو خدا بودند ، پاسخ داده و فرموده است : «خدا ، هيچ فرزندى برنگرفت و با او هيچ خدايى [ديگر] نيست كه اگر جز اين بود ، قطعاً هر خدايى ، آنچه را آفريده [بود] ، با خود مى بُرد و قطعاً هريك از آنها بر ديگرى برترى مى جست» . مى فرمايد : اگر آن گونه كه معتقديد ، دو خدا وجود مى داشت ، قطعاً آن دو با يكديگر اختلاف مى كردند . مثلاً اين يكى خلق مى كرد و آن يكى خلق نمى كرد ، يكى مى خواست و ديگرى نمى خواست ، و هريك از آن دو مى خواست بر ديگرى چيره آيد . هر گاه يكى از آنها مى خواست انسانى بيافريند ، ديگرى اراده مى كرد كه حيوانى بيافريند و در آنِ واحد ، انسانى و حيوانى وجود مى يافت ، در حالى كه چنين چيزى وجود ندارد . پس چون اين باطل شد ، ثابت شده كه تدبير و آفرينش ، كار يك خداست ، و اين تدبير و استوارى آن و هماهنگى و انسجام پديده هاى عالم با يكديگر ، خود ، دلالت بر آن دارند كه سازنده ، يكى است . اين است معناى سخن خداوند كه : «خدا ، هيچ فرزندى بر نگرفت و با او هيچ خدايى [ديگر ]نيست كه اگر جز اين بود ، قطعاً هر خدايى آنچه را آفريده بود ، با خود مى بُرد و قطعاً هريك از آنها بر ديگرى برترى مى جست» و در انتها فرمود : «منزّه است خدا ، از آنچه وصف كنندگان [در باره او ]مى گويند» .

۳۷۴.امام على عليه السلامـ در يكى از خطبه هايش ـ :اگر راه هاى انديشه ات را درنوردى تا به پايانه هاى آن برسى (انديشه ات را تا آخرين درجه اش به كارگيرى) ، جز به اين نكته راه نخواهى برد كه آفريننده مورچه ، همان آفريننده درخت خرما ( / زنبور عسل) است ؛ زيرا جزئيات دقيق هر موجودى و تفاوت هاى پيچيده هر جاندارى ، خود ، گواه بر اين امر (يكتايى آفريدگار) است . موجودات كلان و خُرد ، سنگين و سبك ، و نيرومند و ناتوان ، همگى در آفرينش براى خداوند يكسان اند .

۳۷۵.امام على عليه السلام :براى اثبات سازنده جهان هستى ، راهى جز عقل نيست ؛ زيرا او محسوس نيست تا با ديدن يا يكى ديگر از حواس ، ادراك شود . اگر او نه يكى ، كه دوتا يا بيشتر بود ، هر آينه ، عقلْ وجود چند سازنده را ايجاب مى كرد ، چنان كه يك سازنده را ايجاب كرده است ، و اگر سازنده جهان ، دو تا بود ، تدبير [جهان توسّط آن دو ]بر نظم واحدى جريان نمى يافت و احوال آن دو را بر چنين استوارى و كمالى سامان نمى داشت ؛ چرا كه معقول از دو [خدا] ، اختلاف در انگيزه ها و افعالشان است .
روا نيست گفته شود : آن دو با هم سازگارند و ميانشان ناسازگارى نيست ؛ زيرا هر موجودى كه سازگارپذير باشد ، ناسازگارى را نيز مى پذيرد . نمى بينى كه دو موجود سازگار ، يا هريك از آنها بر آن قادر است و يا هيچ يك از آنها بر آن قادر نيست؟ اگر قادر باشند ، هر دو ناتوان خواهند بود و اگر قادر نباشند ، هردو نادان اند و ناتوان ، و نادان ، نه خداست ، نه قديم .


دانشنامه قرآن و حديث 5
458

۳۷۳.تفسير القمّي :رَدَّ اللّهُ عَلَى الثَّنَوِيَّةِ الَّذينَ قالوا بِإِلهَينِ ، فَقالَ اللّهُ تَعالى: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَ مَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ » قالَ: لَو كانَ إِلهَينِ كَما زَعَمتُم لَكانا يَختَلِفانِ ، فَيَخلُقُ هذا ولا يَخلُقُ هذا ، ويُريدُ هذا ولا يُريدُ هذا ، ويَطلُبُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُمَا الغَلَبَةَ ، وإِذا أَرادَ أَحَدُهُما خَلقَ إِنسانٍ أَرادَ الآخَرُ خَلقَ بَهيمَةٍ ، فَيَكونُ إِنسانا وبَهيمَةً في حالَةٍ واحِدَةٍ ، وهذا غَيرُ مَوجودٍ ، فَلَمّا بَطَلَ هذا ثَبَتَ التَّدبيرُ وَالصُّنعُ لِواحِدٍ ، ودَلَّ أَيضا التَّدبيرُ وثَباتُهُ وقِوامُ بَعضِهِ بِبَعضٍ عَلى أنَّ الصّانِعَ واحِدٌ ، وذلكَ قَولُهُ: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ » إِلى قَولِهِ: «لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ » ، ثُمَّ قالَ آنِفا: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ » . ۱

۳۷۴.الإمام عليّ عليه السلامـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ :لَو ضَرَبتَ في مَذاهِبِ فِكرِكَ لِتَبلُغَ غاياتِهِ ، ما دَلَّتكَ الدَّلالَةُ إِلّا عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ (النَّحلَةِ) ، لِدَقيقِ تَفصيلِ كُلِّ شَيءٍ ، وغامِضِ اختِلافِ كُلِّ حَيٍّ ، ومَا الجَليلُ وَاللَّطيفُ ، وَالثَّقيلُ وَالخَفيفُ ، وَالقَوِيُّ وَالضَّعيفُ في خَلقِهِ إِلّا سَواءٌ . ۲

۳۷۵.عنه عليه السلام :لَم يَكُن إِلى إِثباتِ صانِعِ العالَمِ طَريقٌ إِلّا بِالعَقلِ ؛ لِأَنَّهُ لا يُحَسُّ فَيُدرِكُهُ العِيانُ أَو شَيءٌ مِنَ الحَواسِّ ، فَلَو كانَ غَيرَ واحِدٍ بَلِ اثنَينِ أَو أَكثَرَ لَأَوجَبَ العَقلُ عِدَّةَ صُنّاعٍ كَما أَوجَبَ إِثباتَ الصَّانِعِ الواحِدِ ، ولَو كانَ صانِعُ العالَمِ اثنَينِ لَم يَجرِ تَدبيرُهُما عَلى نِظامٍ ، ولَم يَنسَق أَحوالُهُما عَلى إِحكامٍ ولا تَمامٍ ؛ لِأَنَّهُ مَعقولٌ مِنَ الاِثنَينِ الاِختِلافُ في دَواعيهِما وأَفعالِهِما .
ولا يَجوزُ أَن يُقالَ: إِنَّهُما مُتَّفِقانِ ولا يَختَلِفانِ ؛ لِأَنَّ كُلَّ مَن جازَ عَلَيهِ الاِتِّفاقُ جازَ عَلَيهِ الاِختِلافُ ، أَلا تَرى أَنَّ المُتَّفِقَينِ لا يَخلو أَن يَقدِرَ كُلٌّ مِنهُما عَلى ذلِكَ أَو لا يَقدِرُ كُلٌّ مِنهُما عَلى ذلِكَ ، فَإِن قَدَرا كانا جَميعا عاجِزَينِ ، وإِن لَم يَقدِرا كانا جاهِلَينِ ، وَالعاجِزُ وَالجاهِلُ لا يَكونُ إِلها ولا قَديما . ۳

1.تفسير القمّي : ج ۲ ص ۹۳ ، بحار الأنوار : ج ۳ ص ۲۱۹ ح ۶ .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۵ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۴۸۲ ح ۱۱۷ ، بحار الأنوار : ج ۳ ص ۲۶ ح ۱ .

3.بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۹۱ نقلاً عن رسالة النعماني .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 5
    سایر پدیدآورندگان :
    موسوي،سيد رسول؛حسيني،سيد رضا؛سبحاني نيا،محمّد تقي؛طباطبايي،سيد محمد کاظم؛برنجکار،رضا؛شيخي،حميد رضا؛مسعودي،عبدالهادي
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 160270
صفحه از 583
پرینت  ارسال به