81
دانشنامه قرآن و حديث 5

۵.امام حسين عليه السلام :از پدرم در باره ... رفتار پيامبر خدا در بيرون از خانه پرسيدم . فرمود : «پيامبر خدا همواره زبانش را از گفتار بيهوده در كام مى كشيد و با مردم ، با الفت ( / دوستانه) رفتار مى كرد و آنها را نمى رماند . ارجمندِ هر قومى را گرامى مى داشت و او را بر آنان فرمان روايى مى داد» .

۶.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا با [بخشش] صد هزار درهم ، سعى مى كرد دل هاى مردم را به دست آورد تا از [مخالفت با] او باز ايستند ، و آيا شما حاضر نيستيد با سخن ، دل هاى آنها (مخالفانتان) را به دست آوريد؟

ر .ك : ص 87 (همدلى / فصل يكم : ارزش اُلفت / مسئوليت حكمران در ايجاد الفت و همبستگى ميان مردم) .

1 / 2

نقش الفت در ماندگارى و سربلندى امّت

۷.امام على عليه السلامـ در خطبه موسوم به «قاصعه» ـ :از كيفرهايى كه بر اثر اعمال نكوهيده امّت هاى پيش از شما بر سرشان آمد ، حذر كنيد و در نيك و بد (خوشى و ناخوشى) ، همواره حال و روز آنان را به ياد داشته باشيد ، و بترسيد از اين كه به سرنوشت آنها گرفتار آييد .
و چون در تفاوت احوالِ [نيك و بد] آنان انديشيديد ، چيزى را انتخاب كنيد كه آنان به سبب آن به عزّت رسيدند و [به خاطر آن ،] دشمنان از آنان دور گشتند و دوران امنيّتشان به درازا كشيد و نعمت ها در اختيارشان قرار گرفت و به بركت آن ، رشته پيوند در ميانشان برقرار گشت ؛ كارهايى چون : اجتناب از تفرقه ، و چنگ زدن به رشته الفت و همدلى و ترغيب و توصيه يكديگر به اين كار . و از هر كارى كه كمر آنان را شكست و توانايى آنان را به ضعف كشاند ، دورى كنيد ؛ كارهايى چون : كينه ورزى دل ها ، و دشمنى سينه ها ، و پشت كردن جان ها به يكديگر و دست يارى از هم كشيدن .
نيز در احوال مؤمنان گذشته كه پيش از شما بودند ، انديشه كنيد ، كه در هنگام رنج و آزمايش [ الهى] ، چگونه بودند . آيا نه اين است كه از همه مردمان ، گران بارتر بودند و از همه بندگان ، بلاكش تر و از همه مردم دنيا در تنگناتر؟ فرعون ها آنان را به بندگى گرفتند و بدترين شكنجه ها را بر سرشان آوردند و مرارت ها به آنان چشانيدند . پيوسته در ذلّتِ هلاكت به سر مى بردند و هماره مغلوب بودند . نه چاره اى بر جلوگيرى مى يافتند و نه راهى براى دفاع ، تا آن كه خداوند سبحان ، چون ديد كه چگونه در راه محبّت او بر آزارها شكيبايى مى كنند و از بيم او ناملايمات را به جان مى خرند ، آنان را از تنگناهاى بلا رهايى بخشيد و خوارىِ آنان را به عزّت ، و ترس [و ناامنى شان] را به امنيّت مبدّل ساخت ، و زان پس بر سرير پادشاهى و فرمان روايى نشستند و پيشوايانى بلندمرتبه گشتند و لطف خداوند ، چنان شامل حال آنان شد كه تصوّرش را هم نمى كردند .
پس بنگريد كه چه وضعى داشتند ، آن گاه كه جمعشان متّحد بود و خواست هايشان سازوار و دل ها يكى و دست ها در كنار هم و شمشيرها هميار و نگاه ها نافذ و تصميم ها يك سان! آيا نه اين است كه اربابان جهان و فرمان رواى عالميان شدند؟ و باز بنگريد كه در پايان كارشان به چه سرنوشتى دچار شدند ، آن گاه كه ميانشان تفرقه افتاد و همبستگى به پراكندگى گراييد و سخن ها و دل ها ناهمساز شدند و به گروه هاى ناسازگار تقسيم شدند ، و دسته دسته گشتند و با يكديگر به جنگ و ستيز برخاستند . در اين هنگام ، خداوند ، جامه ارجمندى از تن آنان بر كَند و خوشىِ نعمت هايش را از آنان گرفت و سرگذشت آنان ، در ميان شما ماند تا درس عبرتى باشد براى آنان كه اهل عبرت اند .
پس ، از احوال فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و بنى اسرائيل عليهم السلام عبرت بگيريد ؛ كه سرگذشت ها سخت همسان اند ، و نمونه ها بس شبيه هم!
در وضع آنان ، به گاه تشتّت و پراكندگى شان ، تأمّل كنيد ؛ روزگاران سياهى كه كسراها و قيصرها ارباب آنان بودند و آنان را از سرزمين هاى آباد و درياى عراق ۱ و مَرغزارهاى عالم ، به سرزمين هايى كه رويشگاه دِرَمْنه ۲ بود و بادهاى تند مى وزيد و زندگى در آنها سخت بود ، ۳ بيرون راندند ، و به صورت مشتى تهى دست شترچران رهايشان كردند . در محقّرترين سراها و بى آب و علف ترينِ سرزمين ها به سر مى بردند ؛ نه بالِ دعوتى بود كه زير آن بيارمند و نه سايه الفتى كه با تكيه به آن عزّت يابند . اوضاع ، پريشان بود و دست ها ناهميار و جماعات ، پراكنده . در رنجى سخت ، و نادانى هاى متراكم همچون : زنده به گور كردن دختران و پرستيدن بُت ها و قطع پيوندهاى خويشاوندى و جنگ ها و غارتگرى ها به سر مى بردند .
و زان پس ، به نعمت هايى كه خداوند ارزانى شان داشت ، بنگريد ، آن گاه كه پيامبرى به سوى آنان فرستاد و همگى را به پيروى از آيين او در آورد و با دعوتش ، آنان را الفت [و اتحاد] بخشيد . [بنگريد كه] چگونه اين نعمت ، بال كرامت خويش را بر سر آنان گسترد و جويبارهاى نعمتش را برايشان جارى ساخت و به لطف اين آيين (اسلام) ، وفور نعمت هايش ، آنان را از هر سو در ميان گرفت و غرق در نعمت هايش شدند و زندگى اى خوش و شادان يافتند . كارهايشان در سايه يك قدرت قاهر ، سامان يافت و قدرتى شكست ناپذير گرفتند و امور آنان ، تحت حكومتى پايدار در آمد . پس زمامداران جهان و پادشاهان روى زمين شدند . زمامدار امور كسانى گشتند كه پيش تر ، زمام امورشان در دست آنان بود ، و بر كسانى حكمران شدند كه پيش تر بر آنها حكم مى راندند . ديگر نه نيزه اى برايشان فشرده مى شود و نه سنگى سويشان پرتاب مى گردد . ۴
امّا اينك ، شما از ريسمان طاعت [حق] ، دست كشيده ايد و با [زنده كردن ]احكام جاهليت ، در دژى كه خداوند بر گرد شما زده است ، رخنه ايجاد كرده ايد ، در حالى كه خداوند سبحان بر جماعتِ اين امّت ، منّت نهاد و اين رشته الفت ( / همبستگى) را كه در سايه آن زندگى مى كنند و در پناه آن مى آرمند ، ميانشان ايجاد كرد و اين ، نعمتى است كه هيچ يك از آفريدگان نمى تواند برايش قيمتى تعيين كند ؛ چرا كه از هر بهايى ، فزون تر و از هر مهمّى ، مهم تر است .

1.درياى عراق : دجله و فرات .

2.علف جارو ، علف دَرمان .

3.منظور ، جزيرة العرب است .

4.يعنى از چنان اقتدارى برخوردار گشتند كه هيچ كس را ياراى مقابله با آنان نيست (شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۱۳ ص ۱۷۹) .


دانشنامه قرآن و حديث 5
80

۵.الإمام الحسين عليه السلام :سَأَلتُ أبي عَن ... مَخرَجِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَيفَ كانَ يَصنَعُ فيهِ؟ فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخزُنُ لِسانَهُ إلّا عَمّا يَعنيهِ ، ويُؤَلِّفُهُم ولا يُنَفِّرُهُم ، ويُكرِمُ كَريمَ كُلِّ قَومٍ ويُوَلّيهِ عَلَيهِم. ۱

۶.الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد كانَ يَتَأَلَّفُ النّاسَ بِالمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ؛ لِيَكُفّوا عَنهُ ، فَلا تَتَأَلَّفونَهُم بِالكَلامِ. ۲

راجع : ص 86 (الاُلفة / الفصل الأوّل : قيمد الإئتلاف / مسؤوليّة الوالي في تأليف الناس) .

1 / 2

دَورُ الاِئتِلافِ في بَقاءِ الاُمَّةِ وعِزِّها

۷.الإمام عليّ عليه السلامـ في خُطبَتِهِ الَّتي تُسَمَّى القاصِعَةَ ـ :اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَكُم مِنَ المَثُلاتِ ۳ بِسوءِ الأَفعالِ ، وذَميمِ الأَعمالِ ، فَتَذَكَّروا في الخَيرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم ، وَاحذَروا أن تَكونوا أمثالَهُم .
فَإِذا تَفَكَّرتُم في تَفاوُتِ حالَيهِم ، فَالزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأنَهُم ، وزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم ، ومُدَّتِ العافِيَةُ بِهِ عَلَيهِم ، وَانقادَتِ النِّعمَةُ لَهُ مَعَهُم ، ووَصَلَتِ الكَرامَةُ عَلَيهِ حَبلَهُم ؛ مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَةِ ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَةِ وَالتَّحاضِّ عَلَيها وَالتَّواصي بِها . وَاجتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقرَتَهُم ۴ ، وأوهَنَ مُنَّتَهُم ۵ ؛ مِن تَضاغُنِ القُلوبِ ، وتَشاحُنِ الصُّدورِ ، وتَدابُرِ النُّفوسِ ، وتَخاذُلِ الأَيدي .
وتَدَبَّروا أحوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم ، كَيفَ كانوا في حالِ التَّمحيصِ وَالبَلاءِ ، أ لَم يَكونوا أثقَلَ الخَلائِقِ أعباءً؟ وأجهَدَ العِبادِ بَلاءً؟ وأضيَقَ أهلِ الدُّنيا حالاً؟ اِتَّخَذَتهُمُ الفَراعِنَةُ عَبيدا ، فَساموهُم سوءَ العَذابِ ، وجَرَّعوهُمُ المُرارَ ، فَلَم تَبرَحِ الحالُ بِهِم في ذُلِّ الهَلَكَةِ ، وقَهرِ الغَلَبَةِ ، لا يَجِدونَ حيلَةً في امتِناعٍ ، ولا سَبيلاً إلى دِفاعٍ ، حَتّى إذا رَأَى اللّهُ سُبحانَهُ جِدَّ الصَّبرِ مِنهُم عَلَى الأَذى في مَحَبَّتِهِ ، وَالِاحتِمالَ لِلمَكروهِ مِن خَوفِهِ ، جَعَلَ لَهُم مِن مَضايِقِ البَلاءِ فَرَجا ، فَأَبدَلَهُمُ العِزَّ مَكانَ الذُّلِّ ، وَالأَمنَ مَكانَ الخَوفِ ، فَصاروا مُلوكا حُكّاما ، وأئِمَّةً أعلاما ، وقَد بَلَغَتِ الكَرامَةُ مِنَ اللّهِ لَهُم ما لَم تَذهَبِ الآمالُ إلَيهِ بِهِم .
فَانظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ ۶ مُجتَمِعَةً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً ، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً ، وَالأَيدي مُتَرادِفَةً ، وَالسُّيوفُ مُتَناصِرَةً ، وَالبَصائِرُ نافِذَةً ، وَالعَزائِمُ واحِدَةً . أ لَم يَكونوا أربابا في أقطارِ الأَرَضينَ ، ومُلوكا عَلى رِقابِ العالَمينَ؟ فَانظُروا إلى ما صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم ، حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، وتَشَتَّتَتِ الاُلفَةُ ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ وَالأَفئِدَةُ ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، وسَلَبَهُم غَضَارَةَ ۷ نِعمَتِهِ ، وبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَرا لِلمُعتَبِرينَ .
فَاعتَبِروا بِحالِ وَلَدِ إسماعيلَ ، وبَني إسحاقَ ، وبَني إسرائيلَ عليهم السلام ؛ فَما أشَدَّ اعتِدالَ الأَحوالِ ، وأقرَبَ اشتِباهَ الأَمثالِ !
تَأَمَّلوا أمرَهُم في حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم ، لَيالِيَ كانَتِ الأَكاسِرَةُ وَالقَياصِرَةُ أربابا لَهُم ، يَحتازونَهُم عَن ريفِ الآفاقِ وبَحرِ العِراقِ وخُضرَةِ الدُّنيا ، إلى مَنابِتِ الشّيحِ، ومَهافي الرّيحِ ۸ ، ونَكَدِ المَعاشِ ، فَتَرَكوهُم عالَةً مَساكينَ ، إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ ۹ ، أذَلَّ الاُمَمِ دارا ، وأجدَبَهُم قَرارا ، لا يَأوونَ إلى جَناحِ دَعوَةٍ يَعتَصِمونَ بِها ، ولا إلى ظِلِّ اُلفَةٍ يَعتَمِدونَ عَلى عِزِّها ، فَالأَحوالُ مُضطَرِبَةٌ ، وَالأَيدي مُختَلِفَةٌ ، وَالكَثرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ ، في بَلاءِ أزلٍ ۱۰ ، وأطباقِ جَهلٍ؛ مِن بَناتٍ مَوءودَةٍ ، وأصنامٍ مَعبودَةٍ ، وأرحامٍ مَقطوعَةٍ ، وغاراتٍ مَشنونَةٍ .
فَانظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً ، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم ، كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَرَكَتِها ، فَأَصبَحوا في نِعمَتِها غَرِقينَ ، وفي خُضرَةِ عَيشِها فَكِهينَ ، قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ ، فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ ، يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يَملِكُها عَلَيهِم ، ويُمضونَ الأَحكامَ فيمَن كانَ يُمضيها فيهِم ، لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ. ۱۱
ألا وإنَّكُم قَد نَفَضتُم أيدِيَكُم مِن حَبلِ الطّاعَةِ ، وثَلَمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَيكُم بِأَحكامِ الجاهِلِيَّةِ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدِ امتَنَّ عَلى جَماعَةِ هذِهِ الاُمَّةِ فيما عَقَدَ بَينَهُم مِن حَبلِ هذِهِ الاُلفَةِ الَّتي يَنتَقِلونَ في ظِلِّها ، ويَأوونَ إلى كَنَفِها ، بِنِعمَةٍ لا يَعرِفُ أحَدٌ مِنَ المَخلوقينَ لَها قيمَةً ؛ لِأَنَّها أرجَحُ مِن كُلِّ ثَمَنٍ، وأجَلُّ مِن كُلِّ خَطَرٍ. ۱۲

1.معاني الأخبار : ص ۸۱ ح ۱ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۳۱۸ ح ۱ ، المناقب للكوفي : ج ۱ ص ۲۳ ح ۱ وفيه «ولا يفرّقهم» بدل «ولا ينفّرهم» وكلّها عن ابن أبي هالة عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۱۵۱ ح ۴ ؛ الشمائل المحمّدية : ص ۱۶۶ ح ۳۳۰ ، المعجم الكبير : ج ۲۲ ص ۱۵۷ ح ۴۱۴ كلاهما عن ابن أبي هالة عن الإمام الحسن عنه عليهماالسلام ، كنز العمّال : ج ۷ ص ۱۶۵ ح ۱۸۵۳۵ .

2.مختصر بصائر الدرجات : ص ۲۴ عن الفضيل بن يسار ، بحار الأنوار : ج ۵۳ ص ۴۰ ح ۳ .

3.المَثُلَة : العقوبة ، والجمع المَثُلات (الصحاح : ج ۵ ص ۱۸۱۶ «مثل») .

4.الفِقْرة : واحدة فِقَر الظهر ، ويقال لمن قد أصابته مصيبة شديدة : قد كُسرت فِقَرته (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱۳ ص ۱۶۸) .

5.المُنَّة : القوّة (الصحاح : ج ۶ ص ۲۲۰۷ «منن») .

6.الأملاء : جمع مَلَأ ؛ وهي الجماعة (انظر : لسان العرب : ج ۱ ص ۱۵۹ «ملأ») .

7.الغَضارة : طِيب العَيش . تقول : إنّهم لَفي غضارةٍ من العيش ؛ أي في خِصْبٍ وخير (الصحاح : ج ۲ ص ۷۷۰ «غضر»).

8.قال ابن أبي الحديد في شرح بعض هذه المفردات : الرِّيف : الأرض ذات الخِصب والزرع . وبحر العراق : دجلة والفرات . ومنابت الشِّيح : أرض العرب ، والشِّيح نبت معروف . ومهافي الريح : المواضع الّتي تهفو فيها ؛ أي تهبّ ، وهي الفيافي والصحراء (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱۳ ص ۱۷۳) .

9.الدَّبر : الجرح الّذي يكون في ظهر الدابّة . وقيل : هو أن يقرح خفّ البعير . والوَبَر : صوف الإبل (لسان العرب : ج ۴ ص ۲۷۴ «دبر» وج ۵ ص ۲۷۱ «وبر») . يريد : أنّهم ذلّوا وافتقروا وصاروا رعاةً للإبل .

10.الأزْل : الشدَّة والضِّيق (النهاية : ج ۱ ص ۴۶ «أزل») .

11.قال ابن أبي الحديد : لا تُغمز له قناة : يكنّى به عن العزيز الّذي لا يُضام ؛ أي هو صلب ، والقناة إذا لم تَلِن في يد الغامز كانت أبعد عن الحطم والكسر . ولا تُقرع لهم صفاه : مثلٌ يضرب لمن لا يُطمع في جانبه ؛ لعزّته وقوّته (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱۳ ص ۱۷۹) .

12.نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۴ ص ۴۷۲ ح ۳۷ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 5
    سایر پدیدآورندگان :
    موسوي،سيد رسول؛حسيني،سيد رضا؛سبحاني نيا،محمّد تقي؛طباطبايي،سيد محمد کاظم؛برنجکار،رضا؛شيخي،حميد رضا؛مسعودي،عبدالهادي
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 156838
صفحه از 583
پرینت  ارسال به