گزیده سخنان امام رضا عليه السلام

گزیده سخنان امام رضا عليه السلام

گزیده سخنان امام رضا عليه السلام،
برگرفته از کتاب «چشم تماشا (ترجمه کتاب نزهة الناظر و تنبیه الخاطر)»

وَمِن كَلامِ الإمامِ الرِّضا أبي الحَسَنِ عليّ بنِ موسى بنِ جَعفَرٍ عليهما السّلام

از سخنان امام رضا عليه السّلام ۱

۴۲۱.مَن رَضِيَ مِنَ اللّهِ تَعالى بِالقليلِ مِنَ الرِّزقِ، رَضِيَ مِنهُ بِالقَليلِ مِنَ العَمَلِ. ۲

۴۲۱.هركس به روزى اندكى از خداوند متعال خشنود شود، خدا هم از عمل اندك او خشنود گردد.

۴۲۲.مَن كَثُرَت مَحاسِنُه، مُدِحَ بِها، واستغنى عَنِ التَّمَدُّحِ بِذِكرِها. ۳

۴۲۲.هركس نيكويى هايش فراوان شود، بدانها ستوده و از خودستايى بى نياز گردد.

۴۲۳.مَن شَبَّهَ اللّهَ تعالى بِخَلقِهِ فَهُوَ مُشرِكٌ، وَمَن نَسَبَ إلَيهِ ما نَهى عَنهُ فَهُوَ كافِرٌ. ۴

۴۲۳.هر كس خداوند را به آفريده اش تشبيه كند، مشرك و هر كس چيزى به او نسبت دهد كه خدا از آن بازداشته كافر است.

۴۲۴.مَن لَم يُتابِعكَ عَلى رأيِكَ في إصلاحِهِ، فَلا تُصغِ إلى رأيِهِ لَكَ، وانتَظِر بِهِ إلى أن يُصلِحَه شَرٌّ وَ مَن طَلَبَ الأَمرَ مِن وَجهِهِ لَم يَزِلّ، فَإن زَلَّ لَم تَخذُلهُ الحيلَةُ. ۵

۴۲۴.هركس نظر تو در اصلاح خود را نپذيرد، به نظرش درباره خودت گوش مده و منتظر باش تا بدى او را اصلاح كند و آن كه كار را از راهش بجويد نمى لغزد و اگر هم بلغزد راه چاره دارد.

۴۲۵.لا يَعدِمُ المَرءُ دائِرةَ السَّوءِ مَعَ نَكثِ الصَّفقَةِ، وَلا يَعدِمُ تَعجيلَ العُقوبةِ مَعَ ادِّراعِ البَغيِ. ۶

۴۲۵.آن كه پيمان بشكند، از پيشامد ناگوار ايمن نماند و آن كه سركشى پيشه كند از كيفر زودرس نرهد.

۴۲۶.الناسُ ضَربانِ: بالِغٌ لا يَكتَفي، وطالِبٌ لا يَجِدُ. ۷

۴۲۶.مردم دو دسته اند: آن كه [به دنيا] رسيده ولى بسنده نمى كند و كسى كه به دنبال است و آن را نمى يابد.

۴۲۷.طوبى لِمَن شَغَلَ قَلبَهُ بِشُكرِ النِّعمةِ. ۸

۴۲۷.خوشا به حال كسى كه دلش به شكر نعمت، مشغول است.

۴۲۸.وقالَ عليه السلام لِرَجُلٍ: لا تَختَلِط بِسُلطانٍ في أوَّلِ اضطِرابِ الاُمورِ عَلَيهِ. ۹ يَعني المُخالَطَةَ.

۴۲۸.امام به مردى فرمود: در آغاز نابسامان شدن كارها بر سلطان با او رفت و آمد مكن.

۴۲۹.وقَد سُئل عَن القناعةِ، فَقالَ: القَناعةُ تَجمَعُ إلى صِيانة النَّفسِ وعِزِّ القَدرِ طَرحَ مُؤَنِ الاستكثارِ، والتَّعبُّدَ لأهلِ الدُّنيا، ولا يَسلُكُ طَريقَ القَناعةِ إلّا رَجُلان: إمّا مُتَعَلِّلٌ يُريدُ أجر الآخِرةِ، أو كريمٌ يَتَنَزَّهُ عَن لئام الناسِ. ۱۰

۴۲۹.از حضرتش درباره [آثار] قناعت سؤال شد، فرمود: قناعت افزون بر نگهداشت شخصيت و عزّت نفس، رنج زياده خواهى و بندگى دنياپرستان را نيز از دوش انسان بر مى دارد و جز دو كس راه قناعت را نپيمايد: آن كه بيشتر در پى پاداش اخروى است و بزرگى كه خود را از مردم فرومايه دور نگاه مى دارد.

۴۳۰.كَفاكَ مِمَّن يُريدُ نَصيحتَكَ بِالنَّميمةِ ما يَجِدُ مِن سُوءِ الحِسابِ في العاقِبةِ. ۱۱

۴۳۰.آن كه سخن چينى اش را در جامه نصيحت پوشانده، سختى حسابش در پايان او را بس باشد.

۴۳۱.الاستِرسالُ بِالاُنسِ يُذهِبُ المَهابةَ. ۱۲

۴۳۱.انس بيش از حدّ، هيبت را مى برد.

۴۳۲.مَن صَدقَ الناسَ كَرِهوهُ. ۱۳

۴۳۲.هركه به مردم راست بگويد، ناپسندش مى دارند.

۴۳۳.المَسألَةُ مِفتاحُ البُؤسِ. ۱۴

۴۳۳.گدايى كليد سختى است.

۴۳۴.وقالَ عليه السلام للحَسَنِ بنِ سَهلٍ في تَعزِيَتهِ: التَّهنِيَةُ بِآجِلِ الثَّوابِ أولى مِنَ التَّعزِيةِ عَلى عاجِلِ المُصيبةِ. ۱۵

۴۳۴.حضرت در تسليت به حسن بن سهل فرمود: تبريك بر پاداشى كه مى آيد، سزاوارتر از تسليت بر مصيبت آمده است.

۴۳۵.إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً وإدباراً ونشاطاً وفُتورا، فإذا أقبَلَت أبصَرَت وفَهِمَت، وإذا أدبَرَت كَلَّت ومَلَّت، فَخُذوها عِندَ إقبالِها ونَشاطِها، واترُكوها عِندَ إدبارِها وفُتورِها. ۱۶

۴۳۵.دلها رو آوردن و پشت كردن و نشاط و كسالت دارند. پس چون روى آورند، بينا و فهيم مى شوند و چون پشت مى كنند، خسته و افسرده مى گردند. پس آنها را هنگام روى آوردن و نشاط به كار گيريد و به گاه پشت كردن و كسالت، آزاد بگذاريد.

۴۳۶.لاخَيرَ في المَعروف إذا اُحصي. ۱۷

۴۳۶.نيكى به ديگران را چون برشمرى، ديگر خيرى ندارد.

۴۳۷.قال عليه السلام للصوفِيَّةِ لَمّا قالوا لَهُ: إنَّ المَأمونَ قَد رَدَّ هذَا الأَمرَ إلَيكَ، وَأنتَ أحَقُّ النّاسِ بِهِ إلّا أنَّهُ يَحتاجُ مَن يَتَقَدَّمُ مِثلَ تَقَدُّمِكَ إلى لُبسِ الصوفِ وما يَخشُنُ لُبسُهُ فَقالَ عليه السلام: وَيحَكُم! إنَّما يُرادُ مِنَ الإمامِ قِسطُهُ وَعَدلُهُ ؛ إذا قالَ صَدَقَ، وَإذا حَكَمَ عَدَلَ، وَإذا وَعَدَ أنجَزَ ۱۸ «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ» ۱۹ إنَّ يوسُفَ الصِّدِّيقَ لَبِسَ الدِّيباجَ المَنسوجَ بِالذَّهَبِ، وجَلَسَ عَلى مُتَّكَئاتِ آلِ فَرعَونَ. ۲۰

۴۳۷.صوفيان به امام گفتند: مأمون ولايت را به تو بازگردانده است و تو سزاوارترينِ مردم به آن هستى ولى كسى چون تو كه سرور و مقدّم بر همگان است بايد جامه پشمين و زبر به تن كند. پس حضرتش فرمود: واى بر شما، آنچه از پيشواى جامعه خواسته مى شود، عدل و داد اوست و اين كه هرگاه سخن بگويد، راست گويد و هرگاه حكم كند، عدالت ورزد و چون وعده دهد، وفا كند. «بگو چه كسى زينت هايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و روزى پاكيزه را حرام كرده است؟». بى گمان يوسف صدّيق، جامه ديباى زربفت پوشيد و بر پشتى هاى خاندان فرعون تكيه زد.

۴۳۸.وسألَهُ عليه السلام الفَضلُ بنُ سَهلٍ أو غَيرُه عَن صِفَةِ الزّاهِدِ، فَقالَ عليه السلام: مُتَبَلِّغٌ بِدونِ قوتِهِ، مُستَعِدٌّ لِيَومِ مَوتِهِ، مُتَبرِّمٌ بِحَياتِهِ. ۲۱

۴۳۸.و فضل بن سهل يا جز او از امام رضا عليه السلام درباره ويژگى زاهد پرسيد، امام فرمود: به كمتر از قوت خود بسازد، آماده مرگ است و از زندگى ملول.

۴۳۹.وَقالَ عليه السلام في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى: «فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ» ۲۲: عَفوٌ بِغَيرِ عِتابٍ. ۲۳

۴۳۹.در باره سخن خداى متعال:«پس درگذر، درگذشتنى نيكو» فرمود: يعنى درگذشتن بدون سرزنش كردن.

۴۴۰.و اُتِيَ المَأمونُ بِرَجُلٍ أراد أن يَقتُلَهُ، والرِّضا عليه السلام جالِسٌ، فَقالَ: ما تَقولُ يا أبَا الحَسَنِ ؟ فَقالَ عليه السلام: أقول إنَّ اللّهَ تعالى لا يَزيدُ بِحُسنِ العَفوِ إلّا عِزّا. فَعَفا عَنهُ. ۲۴

۴۴۰.مردى را نزد مأمون آوردند كه مى خواست او را بكشد و امام رضا عليه السلام هم حاضر بود. مأمون به امام گفت: اى ابو الحسن چه مى گويى؟ امام فرمود: خداوند در برابر نيكى عفو جز عزّت نمى افزايد. پس مامون از او درگذشت.

۴۴۱.و اُتِيَ المَأمونُ بِنَصرانِيٍّ قَد فَجَرَ بِهاشِمِيَّةٍ، فَلَمّا رَآهُ أسلَمَ. فَقالَ الفُقَهاءُ: هدَرَ الإِسلامُ ما قَبل ذلِكَ، فَسَأَلَ المأمونُ الرِّضا عليه السلام، فَقالَ: اقتُلهُ ؛ فَإِنَّهُ ما أسلَمَ حَتّى رَأَى البَأسَ، قالَ اللّهُ عز وجل: «فَلَمّا رَأَوا بَأسَنا قالوا آمَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ» إلى آخر الآية. ۲۵۲۶

۴۴۱.مردى مسيحى را كه با سيدّه اى زنا كرده بود نزد مأمون آوردند همين كه مامون را ديد مسلمان شد، پس فقيهان نظر دادند: اسلام آن چه را پيشتر كرده بود از ميان برد. مامون نظر امام رضا عليه السلام را جويا شد. امام عليه السلام فرمود: او را بكش كه وى تا آنگاه كه عذاب را نديد اسلام نياورد. خداوند متعال مى فرمايد: «و چون عذاب ما را ديدند گفتند به خداوند يكتا ايمان آورديم.»

۴۴۲.ورُوِي عَن بَعضِ أصحابِ الرِّضا عليه السلام أنَّه قالَ: دَخَلتُ إليهِ بَمَروٍ فَقُلتُ: يابنَ رَسولِ اللّهِ رُوِيَ لَنا عَنِ الصادقِ عليه السلام أنَّه قالَ: «لاجَبرَ ولا تَفويضَ، بَل أمرٌ بَينَ أمرين»، فَما مَعناهُ؟ فَقالَ: مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَفعَلُ أفعالَنا ثُمّ يُعذِّبُنا عَلَيها فَقَد قَالَ بِالجَبرِ ومَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ تَعالى فَوَّضَ أمرَ الخَلقِ والرِّزقِ إلى حُجَجِهِ فَقَد قالَ بِالتَّفويضِ، والقائلُ بِالجَبرِ كافِرٌ، والقائلُ بِالتفويضِ مُشرِكٌ. فَقُلتُ: يابنَ رَسولِ اللّهِ فَما أمرٌ بَينَ أمَرينِ؟ فَقالَ: وُجودُ السَّبيلِ إلى إتيانِ ما اُمِروا بِهِ، وتَركِ مانُهوا عَنهُ. ۲۷

۴۴۲.از يكى از ياران امام رضا عليه السلام روايت شده است كه در مرو بر حضرتش وارد شدم و گفتم: اى زاده پيامبر خدا، از امام صادق عليه السلام به ما رسيده كه فرموده است: نه جبر و نه تفويض، بلكه امرى در ميانه اين دو امر است، معنايش چيست؟ امام فرمود: هركس بگويد كه خداى سبحان كارهاى ما را مى كند، سپس ما را بر آن عذاب مى كند، قائل به جبر شده است و آن كه مى گويد خداى متعال كار خلقت و روزى را به حجّتهاى خود سپرده، قائل به تفويض گشته و قائل به جبر كافر و قائل به تفويض، مشرك است. گفتم: اى زاده پيامبر خدا، پس امر ميان دو امر چه؟ فرمود: وجود داشتن راهى (براى مردم) در انجام آنچه فرمان يافته و ترك آنچه از آن نهى شده اند.

۴۴۳.وسَألَهُ عليه السلام الفَضلُ بنُ سَهل في مَجلِسِ المأمونِ فَقالَ: يا أبا الحَسَنِ، الخَلقُ مَجبورونَ ۲۸ فَقالَ: اللّهُ أعدَلُ مِن أن يُجبِرَ ثُمَّ يُعَذِّبُ. قَالَ: فَمُطلَقونَ؟ قالَ: اللّهُ أحكَمُ مِن أن يُهمِلَ عَبدَهُ، ويَكِلُهُ إلى نَفسِهِ. ۲۹

۴۴۳.فضل بن سهل در مجلس مأمون از امام رضا عليه السلام پرسيد: اى ابوالحسن، آيا مردم مجبور هستند؟ فرمود: خداوند عادل تر از آن است كه مجبور كند و سپس عذاب دهد. گفت: آيا رها هستند؟ گفت: خداوند حكيم تر از آن است كه بنده اش را مهمل گذارد و او را به خودش وانهد.

۴۴۴.وفي بعضِ الرواياتِ: أنّ بَعضَ الناسِ سألَ الرِّضا عليه السلام فَقالَ: يابنَ رَسولِ اللّهِ، أتَقولُ: إنَّ اللّهَ تَعالى فَوَّضَ إلى عِبادِهِ أفعالَهُم؟ فَقالَ عليه السلام: هُم أضعَفُ مِن ذلِكَ وأقلُّ. قالَ: فأجبَرَهُم؟ فَقالَ: هُوَ أعدلُ مِن ذلِكَ وأجَلُّ. قالَ: فَكَيفَ تَقولُ؟ قالَ عليه السلام: أقولُ: أَمَرَهُم ونَهاهُم، وأقدَرَهُم عَلى ما أمَرَهُم بِهِ ونَهاهُم عَنهُ، وخَيَّرَهُم، فَقالَ عَزَّ مِن قائِلِ: «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ» ۳۰ وقالَ سُبحانَهُ: «فَمَن شَآءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شَآءَ فَلْيَكْفُرْ» ۳۱ وقالَ تَعالى وَعداً ووَعيداً: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» ۳۲. ۳۳

۴۴۴.در برخى روايت هاست كه شخصى از امام رضا عليه السلام پرسيد: اى زاده پيامبر خدا، آيا مى گويى: خداوند متعال كارهاى بندگان را در اختيار خود آنان قرار داده است؟ امام فرمود: آنان ناتوان تر و حقيرتر از اين هستند. پرسيد: پس آنان را مجبور كرده است؟ فرمود: او عادلتر و بزرگتر از اين است. گفت: پس نظر شما چيست؟ فرمود: من مى گويم، به آنان فرمان داده و نهيشان كرده است و قدرت اجراى امر و نهيش را به آنان داده و ايشان را مختار كرده است و خداى عزيز چنين فرمود: «و بگو عمل كنيد كه به زودى خداوند و پيامبرش عمل شما را مى بيند» و خداى سبحان چنين فرمود: «هركس خواهد ايمان آورد و هر كس خواهد كفر ورزد.» و خداى متعال چنين وعده و وعيد داده است. «هر كس همسنگ ذره اى كار نيك كند آن را مى بيند و هر كس هموزن ذره اى كار بد كند آن را مى بيند.»

۴۴۵.اِصحَبِ السُّلطانَ بِالحَذَر ۳۴، وَالصَّديقَ بِالتَّواضُعِ، وَالعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ، وَالعامَّةَ بِالبِشرِ. ۳۵

۴۴۵.مصاحبتت با حاكم، محتاطانه و با دوست، فروتنانه و با دشمن پرهيزكارانه و با توده مردم،خوشرويانه باشد.

۴۴۶.الإيمانُ فَوقَ الإسلامِ بِدَرَجةٍ، والتَّقوى فَوقَ الإيمانِ بِدَرَجةٍ (واليَقينُ فَوقَ التَّقوى بِدَرَجةٍ) ۳۶ وَلَم يَقُم بَينَ العِبادِ شَيءٌ أثقَلُ مِنَ اليَقينِ. ۳۷

۴۴۶.ايمان يك درجه از اسلام بالاتر است و تقوا، يك درجه از ايمان و يقين يك درجه از ايمان بالاتر است و چيزى سنگين تر ۳۸ از يقين ميان بندگان تقسيم نشده است.

۴۴۷.وسُئلَ عليه السلام: عَن المَشِيّةِ والإرادةِ فَقالَ: المَشِيَّةُ الِاهتِمامُ ۳۹ بِالشَّيءِ، وَالإرادَةُ إتمامُ ذلِكَ الشَّيءِ. ۴۰

۴۴۷.از حضرتش در باره مشيّت و اراده سؤال شد، فرمود: مشيّت همّت گماردن به چيزى است و اراده، تمام كردن آن.

۴۴۸.الأجَلُ آفةُ الأَملِ، والعُرفُ ذَخيرةُ الأبَدِ، والبِرُّ غَنيمةُ الحازِمِ والتَّفريطُ مُصيبةُ ذَوي القُدرةِ، والبُخلُ يُمَزِّقُ العِرضَ، والحُبُّ داعي المَكارهِ وأجَلُّ الخَلائقِ وأكرَمُها اصطِناعُ المَعروفِ، وإغاثةُ المَلهوفِ، وتَحقيقُ أمَلِ الآمِلِ، وتَصديقُ رَجاءِ الراجي، والاستِكثارُ مِنَ الأصدِقاءِ في الحَياةِ، والباكينَ بَعدَ الوَفاةِ. ۴۱

۴۴۸.اجل آفت آرزوست، و نيكى ۴۲ اندوخته هميشگى، و نيكوكارى دستآورد استوارانديش، و كوتاهى كردن مصيبت نيرومندان، و بخل آبرو را از ميان مى برد، و محبّت فراخوان رنجهاست، و بزرگترين و گرامى ترين صفتها نيكى كردن به ديگران و فريادرسى غمديدگان و تحقّق بخشيدن به آرزوى آرزومندان و اميد اميدواران و افزون ساختن دوستان در زندگى و گريه كنندگان پس از مرگ است.

1.امام على بن موسى عليه السلام ، مشهور به رضا عليه السلام در يازدهم ذى قعده سال ۱۴۸ هجرى در مدينه به دنيا آمد و در آخر صفر سال ۲۰۳ هجرى به سنّ ۵۵ سالگى در طوس از دنيا رفت و در مشهد به خاك سپرده شد. كنيه ايشان، «ابو الحسن» بود. احاديث گهر بار امام در «عيون اخبار الرضا» و بسيارى از كتب حديثى نقل شده است.

2.. الأمالي للطوسي : ص ۴۰۵ ح ۹۰۷ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، الخصال : ص ۶۱۶ عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «باليسير» بدل «بالقليل» في الموضع الأوّلى، الكافي : ج ۲ ص ۱۳۸ ح ۴ عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص ۴۴۹ كلاهما نحوه.

3.. العدد القويّة : ص ۲۹۶ ح ۲۶.

4.. عيون أخبار الرضا : ج ۱ ص ۱۱۴ ح ۱، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۳، التوحيد : ص ۶۹ ح ۲۵ وفيه «كاذب» بدل «كافر».

5.. العدد القوية : ص ۲۹۷ ح ۲۶، الدرّة الباهرة : ص ۳۶ ، ح ۹۹ وفيه ذيله من «من طلب الأمر».

6.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۶، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۱۰۰، الدرّة الباهرة : ص ۳۶ ، ح ۱۰۰ وفيه «ادّراء» بدل «ادّراع».

7.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۶، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۱۰۰.

8.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۶.

9.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۶، شرح نهج البلاغة : ج ۲۰ ص ۳۴۳ ح ۹۴۹ في الحكم المنسوبة إلى الإمام عليّ عليه السلام.

10.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۱ وفيه «متقلّل» بدل «متعلّل»، معدن الجواهر : ص ۳۷ وفيه صدره إلى «الإستكثار» من دون إسنادٍ إلى المعصوم.

11.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۶.

12.. العددالقويّة: ص۲۹۷ ح ۲۶، أعلام الدين : ص ۳۰۷، الدرّة الباهرة : ص ۳۶، ح ۱۰۱ وليس فيه «الاسترسال».

13.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۸، أعلام الدين : ص ۳۰۷.

14.. الدرّة الباهرة : ص ۳۶، ح ۱۰۲ ؛ العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۸ وفيه «المسكنة» بدل «المسألة».

15.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۷، الدرّة الباهرة : ص ۳۷، ح ۱۰۳ ؛ أعلام الدين : ص ۳۰۷.

16.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۸، أعلام الدين : ص ۳۰۷.

17.. العدد القويّة : ص ۲۹۷ ح ۲۸ وفيه «رخص» بدل «أحصى».

18.. وفي «أ»: زيادة: «والخير معروف».

19.. الأعراف : ۳۲.

20.. الكافي : ج ۶ ص ۴۵۴ ح ۵، تفسير العيّاشي : ج ۲ ص ۱۵ ح ۳۳، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۵، دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۱۵۴ ح ۵۴۸ عن الإمام الصادق عليه السلام كلّها نحوه.

21.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۱.

22.. الحجر : ۸۵.

23.. معاني الأخبار : ص ۳۷۴، عيون أخبار الرضا : ج ۱ ص ۲۹۴ ح ۵۰، الأمالي للصدوق : ص ۱۳۱ ح ۱۲۱، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۴.

24.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۲.

25.. غافر : ۸۴.

26.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۱.

27.. عيون أخبار الرضا : ج ۱ ص ۱۲۴ ح ۱۷، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۳ وفيه «خلقه» بدل «حججه».

28.. وفي «أ» : مجبرون.

29.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۱.

30.. التوبة : ۱۰۵.

31.. الكهف : ۲۹.

32.. سورة الزلزلة : ۷ و ۸.

33.. العدد القويّة : ص ۲۹۸ ح ۳۳ وفيه صدره إلى «ونهاهم عنه».

34.. وفي «أ» : بالجِدّ.

35.. الدرّة الباهرة : ص ۳۸، ح ۱۰۹ ؛ العدد القويّة : ص ۲۹۹ ح ۳۴.

36.. أثبتناه من المصادر كما يقتضيه السياق وذيل الرواية.

37.. الكافي : ج ۲ ص ۵۱ ح ۲ و ج ۲ ص ۵۲ ح ۶، التمحيص : ص ۶۳ ح ۱۴۵ وفيهما «أقلّ» بدل «أثقل»، تحف العقول : ص ۳۷۲ عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «أشدّ» بدل «أثقل» وفي الجميع «لم يقسم» بدل «لم يقم».

38.در برخى منابع ديگر «كمتر» و در برخى «سخت تر» آمده است.

39.. وفي «أ» : كالاهتمام.

40.. العدد القويّة : ص ۲۹۹ ح ۳۵، أعلام الدين : ص ۳۰۷، الدرّة الباهرة : ص ۳۸ ، ح ۱۱۰.

41.. العدد القويّة : ص ۲۹۹ ح ۳۵ وفيه «العزم» بدل «العرف»، أعلام الدين : ص ۳۰۸ وفيه «إعانة» بدل «إغاثة» وفيهما «مخيلة» بدل «رجاء».

42.در برخى منابع «عزم» آمده است.