۳۷.مسند ابن حنبلـ به نقل از ابو هريره ـ :ما با پيامبر خدا نشسته بوديم كه ابرى گذر كرد . 
 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا مى دانيد اين چيست؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند . 
 فرمود : «عنان ۱ و آبكش زمين است . خداوند ، آن را به سوى مردمانى مى راند كه نه او را سپاس مى گزارند و نه او را مى خوانند . آيا مى دانيد اين كه بالاى سر شماست ، چيست؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش داناترند . 
 فرمود : «رقيع ۲ است ؛ موجى باز داشته و بامى نگه داشته شده . آيا مى دانيد كه ميان شما و آن ، چه قدر فاصله است؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش داناترند . 
 فرمود : «پانصد سال راه» و سپس فرمود : «آيا مى دانيد بالاى آن چيست؟». 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند. 
 فرمود : «پانصد سال راه» و تا هفت آسمان را شمرد . سپس فرمود : «آيا مى دانيد بالاى آن چيست؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند . 
 فرمود : «[بالاى آن،] عرش است» و [سپس] فرمود : «آيا مى دانيد كه ميان شما و آسمان هفتم ، چه قدر فاصله است؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند . 
 فرمود : «پانصد سال راه» و سپس فرمود : «آيا مى دانيد اين كه زير پايتان است ، چيست؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند . 
 فرمود : «زمين است. آيا مى دانيد زير آن چيست؟». 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند. 
 فرمود : «زمين ديگرى است . آيا مى دانيد كه ميان آن دو ، چه قدر فاصله است؟» . 
 گفتيم : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند . 
 فرمود : «فاصله ميان آن دو ، پانصد سال راه است» و به همين ترتيب ، هفت زمين را بر شمرد . سپس فرمود : «سوگند به خداوند ، اگر مردى را با ريسمانى به زمين هفتمِ زيرين فرو فرستيد ، [ بر خدا ] فرود مى آيد» . 
 ايشان سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «اوست اوّل و آخِر و آشكار و نهان ، و او به هر چيزى داناست» .