45
دانشنامه قرآن و حديث 3

بود كه رخدادى مهم ، مبدأ تاريخ قرار مى گرفت ؛ امّا بعد از رحلت رسول اكرم ، به فراموشى سپرده شد و چند سال بعد از آن ، با توجّه به نيازى كه به يك مبدأ احساس مى شد ، به پيشنهاد امام على عليه السلام [كه حسّاسيت خاصّى بر روى پيروى از شيوه رسول اكرم داشت] احيا شد . به علاوه و شايد متأسّفانه ، مبدأ سال ـ كه قاعدتا بايد از ربيع اوّل (ماه هجرت) مى بود ـ ، به محرّم تبديل شد . ۱

پايه تقويم هجرى شمسى

بدان سان كه اشارت رفت ، تاريخ هجرى قمرى در جامعه اسلامى و كتاب هاى تاريخى ، مورد استفاده قرار گرفت ؛ امّا در كنار آن ، سال شمسى به دليل ثبات آن در تعيين فصول ، هميشه به عنوان سالِ مورد استفاده در امور كشاورزى و خراج و جز آن ، اهمّيت خود را حفظ كرده و در تقويم ها ، محاسبه و ياد مى شده است . تطبيق اين دو روزشمار با يكديگر ، در فرهنگ هاى مختلف ، هميشه مورد بحث بوده و راه حل هاى مختلفى براى آن ، ارائه گرديده است .
محاسبه سال شمسى تا پيش از پيدايش تاريخ جلالى در سال 467 يا 471ق ، بدين ترتيب بود كه سال را به دوازده ماهِ سى روزه تقسيم مى كردند كه جمعا 360 روز مى شد. پنج روزِ باقى مانده را در پايان آبان ماه يا اسفند ماه بر آن مى افزودند كه جمعا 365 روز مى شد . با اين حال ، پنج ساعت و 48 دقيقه و 45 ثانيه و 51 صدم ثانيه باقى مى مانْد . اين زمان ، در هر چهار سال ، يك روز مى شد و از آن جا كه در محاسبه نمى آمد ، روز اوّل فروردين در فصول سال ، تغيير مى كرد . بنا بر اين، ماه هاى شمسى نيز در آن زمان ، مانند ماه هاى قمرى در فصول سال ، متغيّر بود . معناى اين سخن ، آن است كه نوروز ، در نتيجه خطاهاى گاه شمارى ، در ابتداى

1.سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله : ص ۳۷۵ـ۳۷۶ .


دانشنامه قرآن و حديث 3
44

ايشان ۱ را پيشنهاد كردند ؛ امّا امام على عليه السلام هجرت را پيشنهاد كرد و همين ، پذيرفته شد . سعيد بن مسيَّب مى گويد :
قال عمر : متى نكتب التّاريخ؟ و جمع المهاجرين . فقال له علىّ عليه السلام : «من يوم هاجر النبىُّ صلى الله عليه و آله إلى المدينة» ، فكُتب التّاريخ .۲
عمر گفت : از كِى تاريخ بنويسيم؟ او مهاجران را گِرد آورد . على عليه السلام به او فرمود : «از روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت كرد» . پس همان ، مبدأ تاريخ قرار داده شد .
فاضل گران قدر ، آقاى رسول جعفريان ، ميان نظريه اوّل و دوم ، به گونه اى جمع كرده كه به نظر ، درست مى رسد . او مى گويد :
آنچه از مجموع مسائلى كه در اين زمينه نقل شده ، به دست مى آيد ، اين است كه هجرت ، به عنوان يك تحوّل مهم در دوره حيات رسول خدا ، مبدأ رخدادها به شمار مى آمده است ؛ امّا با وفات رسول خدا و پيدايش رخدادهاى ديگر ، محتملاً از اهمّيت آن كاسته شده و يا حتّى به فراموشى سپرده شده باشد . روايتى از ابن عبّاس ، بر همين دلالت مى كند . او مى گويد : «هنگامى كه نبىّ اكرم به مدينه پاى گذاشت ، تاريخى در آن سامان وجود نداشت. مردم ، يكى دو ماهى پس از ورود ايشان ، تاريخى [ را كه قاعدتا بايد همان هجرت باشد] به كار مى بردند . اين تاريخ ، تا زمان وفات رسول خدا ادامه يافت و پس از آن ، قطع شد و در ايّام خلافت ابو بكر و چهار سالِ نخست خلافت عمر ، تاريخى وجود نداشت . پس تاريخ [هجرى] وضع شد» . بدين ترتيب ، مى توان ميان هر دو نظر ، توافقى به وجود آورد ، بدين معنا كه مبدأ شدن هجرت در دوره حيات رسول خدا ، به طور طبيعى و يا به دستور پيامبر خدا صورت گرفت و اين ، به تبعِ همان قاعده پيشين

1.كنز العمّال : ج ۱۰ ص ۳۱۰ ح ۲۹۵۵۶ .

2.التاريخ الكبير : ج ۱ ص ۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 3
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي؛موسوي،سيد رسول؛پسنديده،عباس؛مجيدي،غلام حسين؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 196676
صفحه از 559
پرینت  ارسال به