مِن كَلامِ الإِمامِ جَعفَرٍ الصّادِقِ عليه السلام
از سخنان امام جعفر صادق عليه السلام ۱
۶۶.أَعرِبوا كَلامَنا ؛ فَإِنّا قَومٌ فُصَحاءُ. ۲
۶۶.كلام ما را اعراب دهيد كه ما قومى شيوا سخن هستيم. ۳
۶۷.مَن كانَ الحَزمُ حارِسَهُ وَالصِّدقُ حِليَتَهُ عَظُمَت بَهجَتُهُ، وتَمَّت مُرُوَّتُهُ. ومَن كانَ الهَوى مالِكَهُ وَالعَجزُ راحَتَهُ عاقاهُ عَنِ السَّلامَةِ، وأسلَماهُ إلَى الهَلَكَةِ. ۴
۶۷.آن كه استوار انديشى، نگهبانش و راستى، زيورش باشد، شادمانيش فراوان و مروتش كامل شود و آن كه هوس، مالكش و ناتوانى، آسودگيش باشد، از سلامت دورش مى دارند و به هلاكتش مى سپارند.
۶۸.جاهِلٌ سَخِيٌّ أفضَلُ مِن ناسِكٍ بَخيلٍ. ۵
۶۸.نادان سخى از عابد بخيل برتر است.
۶۹.التَّواضُعُ أن تَرضى مِنَ المَجلِسِ بِدونِ شَرَفِكَ، وَأن تُسَلِّمَ عَلى مَن لَقيتَ، وأن تَترُكَ المِراءَ وَإن كُنتَ مُحِقًّا، وَرَأسُ الخَيرِ التَّواضُعُ. ۶
۶۹.فروتنى آن است كه به نشستن در پايين تر از شأنت رضايت دهى و هر كه را مى بينى سلام دهى و كشمكش را واگذارى هر چند حق با تو باشد و اوج نيكى، فروتنى است.
۷۰.اللّهُمَّ إنَّكَ بِما أنتَ لَهُ أهلٌ مِنَ العَفوِ أولى مِنّي بِما أنَا لَهُ أهلٌ مِنَ العُقوبَةِ. ۷
۷۰.خدايا، بى گمان سزاوارى تو به عفو، برتر از سزاوارى من به كيفر است.
۷۱.كِتابُ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ: عَلَى العِبارَةِ، وَالإِشارَةِ، وَاللَّطائِفِ، وَالحَقائِقِ. فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ، وَالإِشارَةُ لِلخَواصِّ، وَاللَّطائِفُ لِلأَولِياءِ، وَالحَقائِقُ لِلأَنبِياءِ. ۸
۷۱.كتاب خدا بر چهار گونه است: بر عبارت و اشاره و لطايف و حقايق ؛ پس عبارت براى توده مردم و اشاره براى خواص و لطايف براى اوليا و حقايق براى پيامبران است.
۷۲.مَن سَأَلَ ۹ فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ. ۱۰
۷۲.آن كه بيشتر از اندازه خويش بخواهد، سزاوار ناكامى است.
۷۳.العِزُّ أن تَذِلَّ لِلحَقِّ إذا لَزِمَكَ. ۱۱
۷۳.عزّت آن است كه در برابر حقى كه بر تو لازم آيد، سر فرود آورى.
۷۴.مَن أكرَمَكَ فَأَكرِمهُ، وَمَنِ استَخَفَّ بِكَ فَأَكرِم نَفسَكَ عَنهُ. ۱۲
۷۴.هر كس بزرگت داشت، بزرگش دار و هر كس تو را سبك شمرد، از خود بزرگوارى نشان ده.
۷۵.مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإِجابَةُ قَبلَ أن يَسمَعَ، وَالمُعارَضَةُ قَبلَ أن يَفهَمَ، وَالحُكمُ بِما لا يَعلَمُ. ۱۳
۷۵.از ويژگى هاى نادان، پاسخ گفتن پيش از شنيدن و ستيزه كردن پيش از فهميدن و حكم دادن به چيزى است كه نمى داند.
۷۶.أولَى النّاسِ بِالعَفوِ أقدَرُهُم عَلَى العُقوبَةِ، وَأنقَصُ النّاسِ عَقلًا مَن ظَلَمَ دونَهُ، وَلَم يَصفَح عَمَّنِ اعتَذَرَ إلَيهِ. ۱۴
۷۶.سزاوارترين مردم به گذشت، تواناترين آنهاست بر مجازات كردن و كم خردترين مردم كسى است كه به فرودست خود ستم كند و از آن كه عذر آورده، درنگذرد.
۷۷.حِشمَةُ الاِنقِباضِ أبقى لِلعِزِّ مِن اُنسِ التَّلاقي. ۱۵
۷۷.وقار دورى، بيش از انس ملاقات، عزّت را ماندگار مى كند.
۷۸.الهَوى يَقظانُ، وَالعَقلُ نائِمٌ. ۱۶
۷۸.شهوت، بيدار و خرد، خفته است.
۷۹.لا تَكونَنَّ أوَّلَ مُشيرٍ، وَإيّاكَ وَالرَّأيَ الفَطيرَ، وَتَجَنَّبِ ارتِجالَ الكَلامِ، وَلا تُشِر عَلى مُستَبِدٍّ بِرَأيِهِ، وَلا عَلى وَغدٍ، ولا عَلى مُتَلَوِّنٍ، ولا عَلى لَجوجٍ، وخَفِ اللّهَ في مُوافَقَةِ هَوَى المُستَشيرِ ؛ فَإِنَّ التِماسَ مُوافَقَتِهِ لُؤمٌ، وَسوءَ الإِسماعِ مِنهُ خِيانَةٌ. ۱۷
۷۹.نخستين مشورت دهنده نباش و زنهار از نظر خام و از سخن نينديشيده بپرهيز و به خودرأى و كم خرد و ناپايدار و لجباز مشورت مده و در موافقت نمودن با هوا و هوس مشورت گيرنده از خدا بترس كه طلب موافقتش، پستى و بد شنواندن به او خيانت است.
۸۰.إنَّ القَلبَ يَحيى وَيَموتُ ۱۸ فَإِذا حَيَّ فَأَدِّبهُ بِالتَّطَوُّعِ، وَإذا ماتَ فَقَصِّرهُ عَلَى الفَرائِضِ. ۱۹
۸۰.دل زنده مى شود و مى ميرد، پس هر گاه زنده است آن را با مستحبّات تأديبش كن و هر گاه مى ميرد، به واجبات اكتفا كن.
۸۱.يُهلِكُ اللّهُ سِتًّا بِسِتٍّ: الاُمَراءَ بِالجَورِ، وَالعربَ بِالعَصَبِيَّةِ، وَالدَّهاقينَ بِالكِبرِ، وَالتُّجّارَ بِالخِيانَةِ، وأهلَ الرَّساتيقِ بِالجَهالَةِ، وَالفُقَهاءَ بِالحَسَدِ. ۲۰
۸۱.خداوند شش كس را به شش چيز هلاك مى كند: فرمانروايان را به ستم و عرب را به تعصّب و خرده مالكان را به تكبّر و بازرگانان را به خيانت وروستاييان را به نابخردى و فقيهان را به حسادت.
۸۲.مَن لَم يُواخِ إلّا مَن لا عَيبَ فيهِ قَلَّ صَديقُهُ، وَمَن لَم يَرضَ مِن صَديقِهِ إلَا الإيثارَ عَلى نَفسِهِ دامَ سَخَطُهُ، وَمَن عاتَبَ عَلى كُلِّ ذَنبٍ كَثُرَ تَعَتُّبُهُ. ۲۱
۸۲.آن كه با كسى جز بى عيب دوستى نورزد، دوستانش اندك شوند و آن كه از دوستش جز ايثارش را نپسندد، ناخشنوديش دوام يابد و آن كه بر هر گناه سرزنش كند، سرزنشش فراوان گردد.
۸۳.مُرُوَّةُ الرَّجُلِ في نَفسِهِ نَسَبٌ لِعَقِبِهِ وَقَبيلَتِهِ. ۲۲
۸۳.مروّت و كرامت نفسانى مرد، مايه شرافت فرزندان اوست.
۸۴.قيلَ في مَجلِسِهِ عَلَيهِ السَّلامُ: جاوِر مَلِكًا أو بَحرًا. فَقالَ: هذا كَلامٌ مُحالٌ، وَالصّوابُ: لا تُجاوِر مَلِكًا وَلا بَحرًا؛ لِأَنَّ المَلِكَ يُؤذيكَ وَالبَحرَ لا يَرويكَ. ۲۳
۸۴.در محضر امام صادق عليه السلام گفته شد: يا با سلطان همراه باش يا با دريا. حضرت فرمود: اين سخنى محال است و درست آن است كه نه با سلطان و نه با دريا همراه مشو، زيرا سلطان آزارت مى دهد و دريا سيرابت نمى كند.
۸۵.قالَ فِي القَضاءِ وَالقَدَرِ: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وجَمَعَ اللّهُ الخَلائِقَ، سَأَلَهُم عَمّا عَهِدَ إلَيهِم، وَلَم يَسأَلهُم عَمّا قَضى عَلَيهِم. ۲۴
۸۵.درباره قضا و قدر فرمود: هنگامى كه روز قيامت مى شود و خداوند آفريدگان را گرد مى آورد، از آن چه با ايشان عهد كرده است مى پرسد و از آن چه بر ايشان رانده و جارى ساخته نمى پرسد.
۸۶.مَن أمَّلَ رَجُلًا هابَهُ، وَمَن قَصَرَ عَن شَيءٍ عابَهُ. ۲۵
۸۶.كسى كه به شخصى اميد مى برد، بزرگش مى دارد و كسى كه دستش به چيزى نرسد، معيوبش مى شمارد.
۸۷.ما مِن شَيءٍ أحَبُّ إلَيَّ مِن رَجُلٍ سَلَفَت مِنّي إلَيهِ يَدٌ أتبَعتُها اُختَها وَ أحسَنتُ رَبَّها ؛ لِأَنّي رَأَيتُ مَنعَ الأَواخِرِ يَقطَعُ شُكرَ الأَوائِلِ. ۲۶
۸۷.هيچ چيز نزد من محبوب تر از اين نيست كه در پى احسانى كه به كسى كرده ام و او را پرورده ام، نيكى ديگرى به او بكنم، چون ديده ام كه بازداشتن در پايان، سپاسگزارى آغاز را قطع مى كند.