181
دانشنامه قرآن و حديث 2

فصل ششم : صفات برترينْ برادران دينى

۲۳۳.نهج البلاغة :مردى از ياران او (على عليه السلام ) برخاست و گفت : تو ما را از پذيرش حكميت ، نهى كردى و سپس به [پذيرفتن] آن ، فرمانمان دادى . ما نمى دانيم كدام يك از اين كارها درست تر است؟
امام عليه السلام ، دستش را بر روى دست ديگرش زد و فرمود : « ... كجا هستند آن مردمى كه به اسلام ، فرا خوانده شدند و آن را پذيرفتند، و قرآن را خواندند و آن را درست فهميدند ؟! و به جهاد برانگيخته شدند و چونان شيفتگى مادّه شتر به بچّه هايش، شيفته جهاد شدند و شمشيرها از نيام بر كشيدند و در اطراف و اكناف زمين ، صف در صف ، پيش رفتند و پيشروى كردند و بعضى[شان] جان باختند و بعضى رهيدند؟! نه بشارتِ زندگان به آنها داده مى شد ، و نه در باره كشته شدگان ، تسليت داده مى شدند ، چشمانشان از گريه [از خوف خداوند] صدمه ديده بود و شكم هايشان از روزه دارى به پُشت آنان چسبيده بود ، لب هايشان از [كثرت ]دعا خشكيده ، و رنگ هايشان از شب زنده دارى ها زرد شده بود و بر چهره هايشان ، گرد خاكسارى و خشوع ، نشسته بود. آنان ، برادران من اند كه رفته اند. پس بر ما سِزَد كه تشنه آنان باشيم و از دورى شان ، انگشت حسرت به دندان گزيم» .

۲۳۴.نهج البلاغةـ به نقل از نوف بِكالى ـ :امير مؤمنان على عليه السلام ، در كوفه ، در حالى كه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى برايش نصب كرده بود ، ايستاده بود و جبّه
پشمينى بر تن داشت و حمايل شمشيرش از ليف خرما بود و كفش هايى از ليفِ خرما به پا داشت و در پيشانى اش پينه اى بر اثر سجده بود ... ، براى ما سخنرانى كرد و فرمود : «بدانيد آنچه از دنيا روى آورده بود ، پشت كرده و آنچه پشت كرده بود ، روى آورده است ، و بندگان نيك خدا ، عزم كوچيدن ، جزم كردند و دنياى اندك ناپايدار را به آخرت فناناپذير ، فروختند.
برادران ما را كه در صفّين ، خونشان ريخته شد ، چه زيان ، اگر امروز زنده نيستند تا خوراكشان ، اندوه باشد و نوشيدنى شان خون دل؟! به خدا سوگند كه آنان به لقاى خداوند ، نايل آمدند و خدا ، مزد آنان را به كمال و تمام ، عطايشان فرمود و پس از دوران ترس ، در سراى امن و آرامش جايشان داد.
كجايند آن برادران من كه گام در راه نهادند و طريق حق پوييدند؟ كجاست عمّار؟ كجاست ابن تَيِّهان؟ ۱ كجاست ذو شهادتَين؟ ۲ كجايند امثال اينان از برادرانشان كه بر مرگ ، با يكديگر ، پيمان بستند و سرهاى بُريده شان را براى نابه كاران فرستادند؟» .
سپس با دست بر محاسن شريف و گرامى اش كشيد و گريه اى طولانى كرد و آن گاه فرمود : «دريغا بر آن برادرانم كه قرآن را خواندند و آن را نيك دريافتند ، در واجبات [الهى] انديشه كردند و آنها را برپا داشتند و سنّت را زنده داشتند و بدعت را ميراندند و به جهاد ، فرا خوانده شدند و اجابت كردند ، و به رهبر ، اطمينان كردند و از او پيروى نمودند!» .
سپس با بلندترين صدايش فرمود : «جهاد! جهاد! اى بندگان خدا! آگاه باشيد كه من ، همين امروز ، لشكر مى كشم . پس هر كه خواهان ره سپار شدن به سوى خداست ، خارج شود» .

1.ابو الهيثم مالك بن تيّهان ، از صحابيان بزرگ پيامبر خدا بود .

2.ذو شهادتين ، همان خزيمة بن ثابت انصارى است كه در ماجرايى مشهور ، پيامبر خدا ، شهادت او را با شهادت دو مرد ، يكسان قرار داد .


دانشنامه قرآن و حديث 2
180

الفصل السادس : صفات أفضل الإخوان في اللّه

۲۳۳.الإمام عليّ عليه السلامـ عِندَ ما قامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَقالَ : نَهيتَنا عَنِ الحُكومَةِ ثُمَّ أمَرتَنا بِها ، فَلَم نَدرِ أيُّ الأَمرَينِ أرشَدُ؟ فَصَفقَ عليه السلام إحدى يَدَيهِ عَلَى الاُخرى ـ :أينَ القَومُ الَّذينَ دُعوا إلَى الإِسلامِ فَقَبِلوهُ ، وقَرَؤُوا القُرآنَ فَأَحكَموهُ ، وهيجوا إلَى الجِهاد فَوَلِهوا وَلَهَ اللِّقاحِ ۱ إلى أولادِها ، وسَلَبُوا السُّيوفَ أغمادَها ، وأخَذوا بِأَطرافِ الأَرضِ زَحفا زَحفا، وصَفّا صَفّا، بَعضٌ هَلَكَ وبَعضٌ نَجا ، لا يُبَشَّرونَ بِالأَحياءِ ، ولا يُعزَّونَ عَنِ المَوتى (القَتلى)، مُرهُ ۲ العُيونِ مِنَ البُكاءِ ، خُمصُ ۳ البُطونِ مِنَ الصِّيامِ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعاءِ ، صُفرُ الأَلوانِ مِن السَّهَرِ ، عَلى وُجوهِهِم غَبَرَةُ الخاشِعينَ، اُولئِكَ إخوانِيَ الذّاهِبونَ ، فَحَقَّ لَنا أن نَظمَأ إلَيهِم ونَعَضَّ الأَيدِيَ عَلى فِراقِهِم. ۴

۲۳۴.نهج البلاغة :رُوِيَ عَن نَوفٍ البِكالِيِّ قالَ : خَطَبَنا بِهذِهِ الخُطبَةِ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ عليه السلام بِالكوفَةِ وهُوَ قائِمٌ عَلى حِجارَةٍ ، نَصَبَها لَهُ جَعدَةُ بنُ هُبَيرَةَ المَخزومِي ،
وعَلَيهِ مِدرَعَةٌ مِن صوفٍ ، وحَمائِلُ سَيفِهِ ليفٌ ، وفي رِجلَيهِ نَعلانِ مِن ليفٍ ، وفي جَبينِهِ ثَفِنَةٌ ۵ مِن أثَرِ السُّجودِ ... قالَ عليه السلام :
ألا إنَّهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدُّنيا ماكانَ مُقبِلاً ، وأقبَلَ مِنها ماكانَ مُدبِرا ، وأزمَعَ ۶ التَّرحالَ عِبادُ اللّهِ الأَخيارُ ، وباعوا قَليلاً مِنَ الدُّنيا لا يَبقى بِكَثيرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا يَفنى .
ما ضَرَّ إخوانَنَا الَّذينَ سُفِكت دِماؤُهُم ـ وهُم بِصِفِّينَ ـ ألّا يَكونوا اليَومَ أحياءً يُسيغُون الغُصَصَ ويَشرَبونَ الرَّنقَ ۷ ؟ قَد ـ وَاللّهِ ـ لَقُوا اللّهَ فَوَفّاهُم اُجورَهُم وأحَلَّهُم دارَ الأَمنِ بَعدَ خَوفِهِم .
أينَ إخوانِيَ الَّذينَ رَكِبُوا الطَّريقَ ومَضَوا عَلَى الحَقِّ؟ أينَ عَمّار؟ وأينَ ابنُ التَّيِّهان ۸ ؟ وأينَ ذُوالشَّهادَتَين ۹ ؟ وأينَ نُظَراؤُهُم مِن إخوانِهِم ؛ الَّذينَ تَعاقَدوا عَلَى المَنِيَّةِ واُبرِدَ بِرُؤوسِهِم ۱۰ إلَى الفَجَرَةِ؟
قالَ : ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى لِحيَتِهِ الشَّريفَةِ الكَريمَةِ فَأَطالَ البُكاءَ ، ثُمَّ قالَ عليه السلام : أوِّه عَلى إخوانِيَ الَّذينَ تَلَوُا القُرآنَ فَأَحكَموهُ ، وتَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأَقاموهُ ، أحيَوُا السُّنَّةَ وأماتُوا البِدعَةَ ، دُعوا لِلجِهادِ فَأَجابوا ، ووَثِقوا بِالقائِدِ فَاتَّبَعوهُ .
ثُمَّ نادى بِأَعلى صَوتِهِ : الجِهادَ الجِهادَ عِبادَ اللّهِ! ألا وإنّي مُعَسكِرٌ في يَومي هذا ، فَمَن أرادَ الرَّواحَ إلَى اللّهِ فَليَخرُج! ۱۱

1.اللِّقاح : ذوات الألبان من النُّوق (لسان العرب : ج ۲ ص ۵۸۱ «لقح»).

2.المَرَه : مرضٌ في العين (النهاية : ج ۴ ص ۳۲۱ «مره») .

3.رجل خَمصان وخميص : إذا كان ضامر البطن (النهاية : ج ۲ ص ۸۰ «خمص»).

4.نهج البلاغة : الخطبة ۱۲۱ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۶۲ ح ۵۹۷ .

5.الثَّفِنة ـ بكسر الفاء ـ : ما وليَ الأرض من كلّ ذات أربع إذا بركت ، كالركبتين وغيرهما ، ويحصل فيه غلظ من أثر البروك (النهاية : ج ۱ ص ۲۱۵ «ثفن») .

6.أزمَعَ الأمرَ : مضى فيه ، وثبَّت عليه عَزمَه (لسان العرب : ج ۸ ص ۱۴۴ «زمع»).

7.ماءٌ رَنْق : أي كَدِر (الصحاح : ج ۴ ص ۱۴۸۵ «رنق») .

8.هو أبو الهيثم مالك بن التيِّهان ، من أكابر الصحابة.

9.هو خزيمة بن ثابت الأنصاري الذي عدلَ رسول اللّه صلى الله عليه و آله شهادته بشهادة رجلين في قصّة مشهورة.

10.أي اُرسلت مع البريد بعدما قتلهم الفجرة البُغاة.

11.نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۲ ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۳۱۳ ح ۴۰.

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 2
    سایر پدیدآورندگان :
    موسوي،سيد رسول؛حسيني،سيد رضا؛مسعودي،عبدالهادي؛ديلمي،احمد؛محسني نيا،محمّد رضا؛وهّابي،محمّد رضا؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 212736
صفحه از 592
پرینت  ارسال به