و من اجل ذلك كلّ كتب الحديث تحمل الصحيح و غير الصحيح حتّى ما كان موضوعاً مكذوباً، و لم يسلم من ذلك كتاب حتّى البخارى و مسلم اللذين سمّوهما بالصحيحين . ۱
بدين جهت ، تمامى كتب حديث ، شامل روايت هاى درست و نادرست ، بلكه ساختگى و دروغ است ؛ حتّى كتاب بخارى و مسلم كه آن را «صحيح» ناميده اند.
وى همچنين بابى را در كتابش جاى داده و تأكيد مى ورزد كه احاديث را از طريق متن هم مى توان ارزيابى كرد. ۲
به نظر مى رسد كلّيت اين رأى ، قابل تأييد نيست ؛ يعنى نقد متن و نقد داخلى در ميان مسلمانان ، از قرون اوّليه رواج داشته و دانش رجال ، پس از آن شكل گرفته است. همراه اين دانش ، اهتمام به نقد متن نيز وجود داشته است كه به وضوح ، قابل رديابى و پيگيرى است. البته اين امر ، جايگاه بايسته خود را نيافته است كه در پايان نوشتار ، بدان خواهيم پرداخت.
براى نشان دادن سير تاريخى نقد متن ، مى توان تاريخ حديث را به سه دوره تقسيم كرد : يكى دوران پيش از كتابت رسمى حديث و به تعبير ديگر ، دوران غلبه نقل شفاهى ؛ ديگرى دوره تدوين دانش دراية الحديث و علم اصول تا عصر حاضر ؛ و مرحله سوم ، دوره معاصر. در هر يك از اين سه دوره ، نشانه هاى نقد متن را ـ كه حكايت از متعارف بودن آن دارد ـ برخواهيم شمرد .
الف . دوره پيش از كتابت و تدوين رسمى ( قرن يكم تا قرن سوم )
در اين دوره ، دو محور مهم ـ كه بر نقد متن دلالت دارد ـ به چشم مى خورد : يكى ، روايات عرض حديث بر قرآن و سنّت قطعى كه از پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام صادر شده و ديگرى ، نمونه هايى كه در ميان صحابه و ياران ائمّه عليهم السلام از اِعمال اين قواعد ، به يادگار مانده است.