مطرح شده براى نقد و بررسى روايت ها كافى است ؛ امّا نمونه اى در تاريخ انسانيت براى آن يافته نمى شود . مهم ، آن است كه اين قواعد ، به درستى تطبيق گردند . ۱
4 . بايد پذيرفت كه در نقد متن ، از دانش هاى ديگر ، كمتر استفاده شده است. تجارب پزشكى ، مردم شناسى و مواردى مانند آنچه از ابن خلدون آورديم ، از آن جمله است.
دو. حجّيت و اعتبار نقد متن
از بررسى تاريخى انجام شده مى توان ادّله حجّيت و اعتبار نقد متن را به عنوان يك شيوه مهم در بررسى صدور احاديث به دست آورد كه در اين جا فهرستوار به آنها مى پردازيم.
الف . گفتار پيشوايان دينى در اهتمام به عرض اخبار و روايات ، بر قرآن و سنّت قطعى
اين احاديث ، در سطور پيشين آورده شدند و استقصاى كاملى از منابع اين احاديث در كتب فريقين ارائه گرديد . مى توان مدعى شد كه تأكيد پيشوايان دينى بر نقد متن ، بيشتر از توجّه به سند و راويان حديث است ؛ ولى متأسفانه ، مسلمانان ، به عكس آن رفتار كرده اند ؛ يعنى با اين همه تأكيد بر عرض اخبار ، بايد شاهد ده ها و صدها تأليف در دوره هاى مختلف تاريخ اسلامى مى بوديم كه به بحث هاى نظرى و تطبيقى آن مى پرداختند ؛ امّا مع الأسف چنين نيست. پرداختن به راويان و رجال سند ، با اين كه اين اندازه ، مورد توجّه پيشوايان دينى نبوده ، بيشتر مورد عمل مسلمانان قرار گرفته و شاهد صدها كتاب در زمينه رجال ، جرح و تعديل و شاخه هاى وابسته به آن هستيم.
سرّ اهتمام بيشتر به عرض اخبار به جاى نقد سند ، در اين امرْ نهفته است كه بررسى سند نمى تواند جامع و مانع باشد ؛ زيرا حديث سازان ، با حيله و نيرنگ ، مجعولات خود را به نام راويان ناشناس يا مشتهر ، به خوبى رواج مى دادند و بررسى سندى نمى تواند هميشه مانع شناخْت درست از نادرست گردد ؛ چنان كه گاه ، حوادث سياسى ـ اجتماعى ، سبب از