155
حديث پژوهي جلد سوم

معتبر ، شناسايى كنند و آن را با زبان موافقت و مخالفت با قرآن نشان دهند. ۱ به سخن ديگر ، در باره موافق و مخالف قرآن نمى توان امرى جز حجّت و لاحجّت را مطرح ساخت. اگر در روايتى ، مخالف قرآن را زخرف و باطل شمرده اند ، يا نسبت آن را از خود سلب كرده اند ، يا دستور به رد ، طرد ، و كنار گذاردن آن داده اند ، همين يك پيام را دنبال مى كند ؛ يعنى اگر دسته بندى هاى پيش گفته را بتوان در باره برخى ضوابط و قواعد مطرح ساخت ، قطعاً در باره اين قاعده صدق نمى كند .
با اين توضيح ، سخن آخوند خراسانى در اين زمينه ، تقويت مى شود ، آن جا كه گفته است :
مع أن فى كون أخبار موافقة الكتاب أو مخالفة القوم من أخبار الباب نظراً، وجهه قوّة احتمال أن يكون الخبر المخالف للكتاب فى نفسه غير حجّة، بشهادة ما ورد فى أنّه زخرف، و باطل، و ليس بشى ء، أو أنّه لم نقله، أو امر بطرحه على الجدار... . فتكون هذه الأخبار فى مقام تمييز الحجّة عن اللاحجّة لا ترجيح الحجّة على الحجّة .۲با اين كه روايات مربوط به موافقت با كتاب يا مخالفت با عامه ، مربوط به ترجيح دانستن ، محل ايراد است ، دليلش آن است كه به احتمال قوى ، روايت مخالف قرآن ، ذاتا حجّيت ندارد ؛ چرا كه در روايات ، آن را زخرف ، باطل و هيچ شمرده اند ، يا فرموده اند كه آن را نگفته ايم يا آن را به ديوار بزنيد. خلاصه اين كه اين روايات در مقام تمييز حجّت از لاحجّت است ، نه ترجيح حجّتى بر حجّت ديگر .

ب . بررسى مفاد روايات عرض حديث بر قرآن

مراد از موافقت و مخالفت چيست ؟ و اين دو ، چه نسبتى با هم دارند؟ آيا مى توان خبرى را فرض كرد كه نه موافق با قرآن است و نه مخالف آن؟ اينها و پرسش هايى از اين دست ، در

1.همان جا .

2.ر. ك : كفاية الاُصول ، ص ۴۴۴ ـ ۴۴۵ .


حديث پژوهي جلد سوم
154

فخذوه... فردّوه؛۱ ـ فهو باطل .۲
از ميان اين دوازده حديث ، تنها سه مورد به تعارض روايات برمى گردد ؛ يعنى شماره 1 ، 6 و 7 .
از امام رضا عليه السلام ، يك حديث و آن هم در صورت تعارض روايات منقول است و در آن ، چنين حكم شده است :
ـ فاتبعوا ما وافق الكتاب... .۳
از امام هادى عليه السلام يك روايت بدين عبارت ، منقول است :
ـ فإذا شهد القرآن بتصديق خبر و تحقيقه... لزمهم الإقرار به .۴
همين مضمون ، با اختلاف نسخه اى در الاحتجاج نيز روايت شده است. ۵
البته اين روايت ، در پاسخ به پرسشى در باره اختلاف امّت در مضامين و مفاهيم دينْ صادر شده است.
در دو روايت ، با تعبير «عن الأئمّة» و «عنهم» اين عبارتْ منقول است :
ـ فخذوه... فاطرحوه أو رواه.۶
چنان كه ملاحظه شد ، از ميان اين روايت ها تنها سه مورد در احاديث امام صادق عليه السلام و يك مورد در حديث امام رضا عليه السلام و احتمالاً روايت امام هادى عليه السلام ، به موارد تعارض احاديث ، مربوط است و ديگر روايات ، اشاره اى به اين مطلب ندارند .
پس از عرضه تفصيلى اين احاديث ، آنچه به نظر مى رسد ، اين است كه همه اين روايت ها ، يك زبان و پيام دارند و مى خواهند حديث حجّت از لاحجّت و معتبر را از غير

1.بحار الأنوار ، ج ۲ ، ص ۲۳۵ ، ح ۲۹ .

2.المحاسن ، ج ۱ ، ص ۲۲۱ ، ح ۱۲۹ .

3.عيون أخبار الرضا ، ج ۲ ، ص ۲۰ .

4.تحف العقول ، ص ۴۵۸ .

5.الاحتجاج ، ج ۲ ، ص ۴۵ .

6.تهذيب الأحكام ، ج ۷ ، ص ۲۷۵ ؛ الاستبصار ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي جلد سوم
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 268751
صفحه از 399
پرینت  ارسال به