معتبر ، شناسايى كنند و آن را با زبان موافقت و مخالفت با قرآن نشان دهند. ۱ به سخن ديگر ، در باره موافق و مخالف قرآن نمى توان امرى جز حجّت و لاحجّت را مطرح ساخت. اگر در روايتى ، مخالف قرآن را زخرف و باطل شمرده اند ، يا نسبت آن را از خود سلب كرده اند ، يا دستور به رد ، طرد ، و كنار گذاردن آن داده اند ، همين يك پيام را دنبال مى كند ؛ يعنى اگر دسته بندى هاى پيش گفته را بتوان در باره برخى ضوابط و قواعد مطرح ساخت ، قطعاً در باره اين قاعده صدق نمى كند .
با اين توضيح ، سخن آخوند خراسانى در اين زمينه ، تقويت مى شود ، آن جا كه گفته است :
مع أن فى كون أخبار موافقة الكتاب أو مخالفة القوم من أخبار الباب نظراً، وجهه قوّة احتمال أن يكون الخبر المخالف للكتاب فى نفسه غير حجّة، بشهادة ما ورد فى أنّه زخرف، و باطل، و ليس بشى ء، أو أنّه لم نقله، أو امر بطرحه على الجدار... . فتكون هذه الأخبار فى مقام تمييز الحجّة عن اللاحجّة لا ترجيح الحجّة على الحجّة .۲با اين كه روايات مربوط به موافقت با كتاب يا مخالفت با عامه ، مربوط به ترجيح دانستن ، محل ايراد است ، دليلش آن است كه به احتمال قوى ، روايت مخالف قرآن ، ذاتا حجّيت ندارد ؛ چرا كه در روايات ، آن را زخرف ، باطل و هيچ شمرده اند ، يا فرموده اند كه آن را نگفته ايم يا آن را به ديوار بزنيد. خلاصه اين كه اين روايات در مقام تمييز حجّت از لاحجّت است ، نه ترجيح حجّتى بر حجّت ديگر .
ب . بررسى مفاد روايات عرض حديث بر قرآن
مراد از موافقت و مخالفت چيست ؟ و اين دو ، چه نسبتى با هم دارند؟ آيا مى توان خبرى را فرض كرد كه نه موافق با قرآن است و نه مخالف آن؟ اينها و پرسش هايى از اين دست ، در