23
حديث پژوهي جلد سوم

با اين همه ، در اين بحث تمدّنى ، بايد شواهدى عينى بر تأثيرگذارى حديث به دست داد و به اين قواعد كلى نبايد اكتفا كرد.
چهارم. در پايان اين نوشتار ، به تأثير حديث بر «تفسير» ، به عنوان نمونه اى از يك دانش اسلامى ، اشاره مى كنيم.
مى توان گفت كه حديث ، علّت مُحْدِثه تفسير به شمار مى رود ، چنان كه جزو علل مُبْقيه و توسعه دهنده آن نيز هست. به تعبير ديگر ، قوام و هويّت دانش تفسير ، در ميان مسلمانان ، به حديث ، گره خورده است. شواهد اين امر ، عبارت اند از :
1 . كتاب هاى تفسيرِ اثرى شيعه و اهل سنّت ؛
2 . سخنان مفسّران نخستين ، در آغاز كتاب هاى تفسيرى ؛
3 . نظريات پژوهشگران علم حديث ، مانند : رافعى ، صبحى صالح و... در اين باره.

شاهد اوّل . كتاب هاى تفسير اثرى شيعه و اهل سنّت

بررسى نخستين كتاب هاى تفسيرى شيعه و اهل سنّت ، نشان مى دهد كه اين كتاب ها ، از گونه تفسيرِ اثرى يا روايى بوده اند. نخستين تفاسير شيعه عبارت اند از :
1 . تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود بن عيّاش سُلَمى سمرقندى ( م 320 ق ) ؛
2 . تفسير القمّى ، على بن ابراهيم قمى ( م 329 ق ) ؛
3 . تفسير العسكرى ، منسوب به امام حسن عسكرى صلى الله عليه و آله ( م 260 ق ) ؛
4 . تفسير فرات الكوفى ، فرات بن ابراهيم كوفى( م 352 ق ) ؛
5 . تفسير النعمانى ، محمّد بن ابراهيم نعمانى ( م 380 ق ).
و نخستين تفسيرهاى اهل سنّت ، از اين قرارند :
1 . جامع البيان فى تفسير القرآن ، ابن جرير طبرى ( م 310 ق ) ؛
2 . تفسير القرآن العظيم ، ابن ابى حاتم رازى ( م 327 ق ) ؛
3 . بحر العلوم ، نصر بن محمّد سمرقندى ( م 375 ق ) ؛


حديث پژوهي جلد سوم
22

چنان كه پيداست ، هيچ كدام از صاحب نظران ياد شده ، معيارى براى گزينش خود به دست نداده اند و به تعبير ديگر ، از سخن آنها ، معيارى به دست نمى آيد.
به نظر مى رسد كه بتوان گفت : علوم اسلامى ، دانش هايى هستند كه محصول تعامل انديشه هاى بشرى با قرآن و سنّت اند . در اين تعامل ، قرآن و سنّت ، گاه موضوع اين دانش ها قرار مى گيرند ( مانند علوم قرآن و علوم حديث ) و گاه ، مستند اثبات مسائل آن دانش اند ( مانند فقه و اخلاق و كلام ) و يا اين كه براى آنها ، منبع الهام و ايده اند ( مانند فلسفه و عرفان و ادبيات ).
دوم. مى توان گفت علومى كه در جامعه اسلامى رواج داشته اند ، از زوايه نقش حديث در آنها ، به دو نوع ، قابل تقسيم اند : يكى ، علومى كه مسلمانان ، با نبوغ و كوشش خود ، تأسيس كرده اند و مبتكر آنها به شمار مى روند و ديگر ، علومى كه حديث در رشد و تكامل آنها سهم داشته است. نقش حديث در گروه اوّل ، «تأسيسى »و در گروه دوم ، «تكميلى» است.
سوم. براى نشان دادن تأثير حديث در علوم تأسيسى ( گروه اوّل ) يا تكميلى ( گروه دوم ) ، بايد به شواهد و مستندات تاريخى رو آورد. تحليل هاى كلامى و اعتقادى ، تنها مى توانند روزنه اى را براى بحث بگشايند ؛ ولى نمى توان آنها را به عنوان سند و دليل ، ارائه داد. در مَثَل ، اگر روايت هايى بر تبلور دانش ها نزد پيشوايان دينى دلالت دارند ، در نگاه تمدّنى به حديث ، بايد شواهد تاريخى آن را نشان داد تا بتوان وارد گفتگويى تمدّنى شد. بلى! براى مؤمنان و معتقدان ، اين گونه تعبيرها ، در صورت اثبات صدور ، اطمينان قلبى و ذهنى ايجاد مى كنند.
اين سخن را به گونه ديگر نيز مى توان تعبير كرد : تشويق اسلام و پيشوايان دينى به دانش ، جاى ترديد ندارد ، چنان كه طرح برخى مسائل علمى محض از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام جاى انكار نيست ؛ همان گونه كه ارتباط برخى از شخصيت هاى علمى ( مانند جابر بن حيّان ) با امامان شيعه را نمى توان انكار كرد.

  • نام منبع :
    حديث پژوهي جلد سوم
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 268723
صفحه از 399
پرینت  ارسال به