( م676 ق ) شيخٌ اسمه الخَضِرُ بنُ أبى بكر بن موسى العدوى، كان «صاحب حالٍ، ونفسٍ مؤثرة، وهمة إبليسية، وحال كاهنى»، وكان الظاهرُ يُعظمه، ويزوره أكثر من مرةٍ فى الاُسبوع، ويطلعه على أسراره، ويستصحبه فى أسفاره لاعتقاده التام به. وانتشر تقديسُ الأشياخ، والاعتقادُ فيهم، وطلب النذور عند قبورهم، بل كانوا يسجدون لبعض تلك القبور، ويطلبون المغفرة من أصحابها. ۱
قرن دهم
در اين قرن ، پايگاه اصلى تدوين كتب الموضوعات ، مصر است و بيشتر تأليفات از آنِ شافعى هاست. اگر سخن بشار عوّاد را در باره قرن هشتم در نظر بگيريم كه شافعى ها و اشاعره ، در دمشق و مصر قوت گرفتند و نزاع ميان آنان و حنابله بالا گرفت و حنابله ، از قدرت برخوردار بوده اند ؛ ولى اينك در قرن دهم ، حنابله ، رو به ضعف نهاده اند و بيشترين تأليف را شافعى ها دارا هستند.
قرن پانزدهم
در اين قرن ، دمشق و مصر ، شاهد بيشترين تأليف هاست و البته از نظر گرايش هاى فكرى ، سلفى ها بيشترين اثر را عرضه كرده اند.
مى توان گفت كه ارتباط شرق با غرب و ورود مباحث علمى نوين در جوامع اسلامى ، پيامدهاى بسيارى نسبت به حديث داشته است . ايرادهاى خاورشناسان به حديث از سوى نويسندگانى چون گُلدزيهر ( 1850 ـ 1921 م ) و شاخت ( 1902 م ـ 1969 م ) و برخى ديگر از مستشرقان ، مسلمانان را نيز تحت تأثير قرار داده است.
در مَثَل ، سيّد احمد خان هندى ( 1898 م ) و شاگردانش در شبه قاره ، ايرادهاى تندى بر احاديثْ وارد ساخته اند و اين ايرادها تا بدان جا مى رسد كه در مصر در سال 1906 م ، ۲ در مجله المنار ، مقاله اى با عنوان «الاسلام هو القرآن وحده» نوشته مى شود ۳ و احاديث را