1 . آيا روايات پزشكى، با روايت هاى احكامى كه ريشه در وحى دارند، همسان است؟
2 . در صورت مثبت بودن پاسخ نخست ، چه قواعدى را در فهم اين روايت ها بايد معمول داشت؟
3 . در صورت منفى بودن پاسخ ، اين روايت ها چه جايگاهى دارند و چگونه بايد با آنها تعامل داشت؟
اين نوشتار ، پس از ارائه گزارشى از مصادر حديثى مربوط به روايات پزشكى ، وحيانى بودن پزشكى و احاديث پزشكى را به بحث مى گذارد و ديدگاه هاى مختلف و مستندِ هر يك را به اجمالْ گزارش كرده ، تحليلى اجمالى از آن ارائه مى دهد. اين نوشته ، در واقع ، پرسش نخست از اين سه پرسش را به بحث مى گذارد و اميدوار است كه در نوشته اى ديگر ، به دو پرسش بعدى بپردازد. بر اين اساس ، مباحث اين نوشتار ، در دو قسمت تنظيم شده است : مصادر حديثى روايات پزشكى و وحيانى بودن روايات پزشكى .
يك. مصادر حديثى روايات پزشكى
چنان كه گذشت ، از دوره هاى نخستين تدوين حديث ، محدّثان ، با اختصاص بخشى از كتاب هاى حديثى يا تأليف جداگانه ، روايت هاى پزشكى را مورد اهتمام قرار داده اند. اين تلاش ها در دو حوزه حديث شيعه و اهل سنّت ، گزارش مى شود.
الف. مصادر حديثى شيعى
مصادر شيعى اى كه بخشى از آنها به روايات پزشكى اختصاص دارند ، عبارت اند از :
ـ الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ( م 202 ق ) ، باب الطب ، ص 340 ـ 341 ؛
ـ دعائم الإسلام ، نعمان بن محمّد بن الحيون ( م 363 ق ) ، كتاب الطب ، ج 2 ، ص 135 ؛
ـ السرائر ، محمّد بن منصور الحلّى (ابن إدريس ) ( 543 ـ 598 ق ) ، كتاب الطب ، ج 2 ، ص 137 ؛