145
در پرتوِ حديث

معنا مى كند. او امامان را فصيح ترين عرب مى داند ۱ و بر اين اساس، به موشكافى در ادبيات متون حديثى مى پردازد . او در شرح عبارت «ويغسل ما بقى من عضده» ، در باب طهارت و وضو مى گويد :
يمكن أن تكون «من» بيانية ، و يظهر منه وجوب غسل العضد بدل المرفق ، كما ذهب إليه بعض الأصحاب ، أو استحبابه كالأكثر ، و يمكن أن تكون تبعيضيّه ، بأن يكون المراد مابقى من المرفق من رأس العضد؛۲امكان دارد «من» بيانيّه باشد. در اين صورت ، يا ظهور در وجوب شستن بازو ، به جاى آرنج دارد؛ همچنان كه بعضى از فقهاى اماميه قايل اند ، يا استحباب آن؛ همانند نظر بيشترشان. احتمال ديگر تبعيضيّه بودن آن است؛ به اين معناكه منظور ، شستن قسمت باقى مانده از آرنج از ابتداى بازوست.
و در شرح حديث صفات مؤمن ، ذيل عبارت «ولا يتحامل على الأصدقاء» مى گويد :
أى لا يكلّمهم ما لا يطيقون ، و فى [ الوافى ] للأصدقاء ، أى لا يتحمّل الآثام لأجلهم ، بأن يشهد لهم شهادة الزور ، أو يحكم بخلاف الحقّ لهم؛۳يعنى به چيزى كه توانايى آن را ندارند ، وادارشان نكند و در كتاب الوافى به جاى «على الاصدقاء» «للأصدقاء» آمده است؛ يعنى ، به خاطر دوستانشان بار گناهان را بر دوش نكشد ، يا با گواهى دروغين دادن به نفع آنها داورى ناحق نكند.
يك نمونه تفصيلى و پر شاهد ، شرح مجلسى بر خطبه متّقين از امام على عليه السلام است كه چندين صفحه رابه خود اختصاص داده است ، و نسخه بدل هاى كافى و نهج البلاغه را در كنار متن صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه مطرح مى سازد ، و گاه احتمالات خود را هم مى افزايد و سپس ، به شرح همين عبارات و متون ، با همه ظرافت هاى زبانى و متنى آنها آغاز مى كند ۴ .

1.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۲۷۲ .

2.ج ۱ ، ص ۱۶۲ .

3.روضة المتقين ، ج ۱۲ ، ص ۱۴ .

4.همان ، ج ۱۲ ، ص ۱۶ ـ ۲۹ .


در پرتوِ حديث
144

تغييرات حاصل از آن ، چندان وسيع و متفاوت از نقل اصلى نبوده است كه حجّيت متون احاديث را نابود كند ، و همان جا گفته ايم كه افزون بر اعتبار يافتن قدر مشترك نقل ها ، بقيه قسمت هاى احاديث هم به اعتبار حجّيت خبر واحد ، معتبر مى شوند و فقط بخش هاى معارض با هم ، از حجّيت ساقط مى شوند ، امرى كه نتيجه منطقى تعارض است و منحصر به نقل معنوى احاديث نيست ؛ چه در بسيارى از موارد ، يك راوى ، بخشى از واقعه را نقل مى كند و راوى ديگر ، بخش ديگرى را و از اين رو ، گاه مى توان همه نقل ها را به هم ضميمه كرد و همه متن ها را حجّت دانست. تنها تكليف به عهده آمده از پذيرش نقل معنوى ، بسنده نكردن به يك متن و يك گزارش حديثى است ، و ضرورى ديدن كاوش از متن هاى مشابه با مضمون هاى متّحد در يك موضوع ، امرى كه آن را خانواده حديث ناميده ايم و ضرورت تشكيل آن ، از ناحيه هاى ديگر هم احساس و اثبات مى شود .
در اين ميان ، مجلسى رحمه الله امكان نقل معنا را پذيرفته و به وقوع تاريخى آن معتقد است ، ۱ و آن را منحصر به شيخ صدوق نمى داند و در روايات كتاب متقنى همچون كافى هم اين معنا را پذيرفته است ۲ ، اما اين پذيرش ، مانع از موشكافى هاى او در متن حديث و استناد به الفاظ و واژه هاى ريز و درشت متون حديث نگشته است ، بلكه وى را وادار به جستجو از نسخه هاى متفاوت و نقل هاى ديگر محدثان كرده است كه بخشى در صفحات پيشين گذشت و بخشى ديگر ، از يك مراجعه سطحى به روضة المتقين ، هويدا مى شود . مجلسى رحمه اللهبدون استثنا ، در هر جا كه متن مشابهى از كلينى و شيخ طوسى و يا ديگر كتب شيخ صدوق و ديگران داشته ، آن رادر شرح حديث آورده است و از مجموع متون و گزارش هاى حديثى سود جسته است ، ۳ او حتى حروف جرّ را كه انواع متعددى دارند و گاه به جاى هم به كار مى روند ، مورد استناد قرار مى دهد و بر اساس معانى آنها ، حديث را

1.بنگريد : روضة المتقين ، ج ۸ ، ص ۱۳۰ و ص ۱۹۸ ، ص ۲۹۸ ، ص ۳۷۴ .

2.روضة المتقين ، ج ۸ ، ص ۶ .

3.تمام شرح مجلسى مشحون از اين موارد است و ما تنها به يك مورد در باره نامه نگارى و خشك كردن نوشته هاى خطى كه رسمى در قديم بوده است ، ارجاع مى دهيم ، ج ۱۲ ، ص ۱۳۵ و ص ۱۳۶ ، ما اين چند متن را در مباحث مربوط به خانواده حديث در مقاله اى ديگر (از مفهوم تا مقصود) مى آوريم .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 303416
صفحه از 410
پرینت  ارسال به