معنا مى كند. او امامان را فصيح ترين عرب مى داند ۱ و بر اين اساس، به موشكافى در ادبيات متون حديثى مى پردازد . او در شرح عبارت «ويغسل ما بقى من عضده» ، در باب طهارت و وضو مى گويد :
يمكن أن تكون «من» بيانية ، و يظهر منه وجوب غسل العضد بدل المرفق ، كما ذهب إليه بعض الأصحاب ، أو استحبابه كالأكثر ، و يمكن أن تكون تبعيضيّه ، بأن يكون المراد مابقى من المرفق من رأس العضد؛۲امكان دارد «من» بيانيّه باشد. در اين صورت ، يا ظهور در وجوب شستن بازو ، به جاى آرنج دارد؛ همچنان كه بعضى از فقهاى اماميه قايل اند ، يا استحباب آن؛ همانند نظر بيشترشان. احتمال ديگر تبعيضيّه بودن آن است؛ به اين معناكه منظور ، شستن قسمت باقى مانده از آرنج از ابتداى بازوست.
و در شرح حديث صفات مؤمن ، ذيل عبارت «ولا يتحامل على الأصدقاء» مى گويد :
أى لا يكلّمهم ما لا يطيقون ، و فى [ الوافى ] للأصدقاء ، أى لا يتحمّل الآثام لأجلهم ، بأن يشهد لهم شهادة الزور ، أو يحكم بخلاف الحقّ لهم؛۳يعنى به چيزى كه توانايى آن را ندارند ، وادارشان نكند و در كتاب الوافى به جاى «على الاصدقاء» «للأصدقاء» آمده است؛ يعنى ، به خاطر دوستانشان بار گناهان را بر دوش نكشد ، يا با گواهى دروغين دادن به نفع آنها داورى ناحق نكند.
يك نمونه تفصيلى و پر شاهد ، شرح مجلسى بر خطبه متّقين از امام على عليه السلام است كه چندين صفحه رابه خود اختصاص داده است ، و نسخه بدل هاى كافى و نهج البلاغه را در كنار متن صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه مطرح مى سازد ، و گاه احتمالات خود را هم مى افزايد و سپس ، به شرح همين عبارات و متون ، با همه ظرافت هاى زبانى و متنى آنها آغاز مى كند ۴ .