157
در پرتوِ حديث

وابستگى هاى جسمانى و كشش هاى مادى به پستى ها مى كشانَدَم و من ، بين آسمانِ روح و زمينِ بدن آويزان هستم و توانايى انقطاعِ [ كامل ] به سوى تو را ندارم ، مگر با كششى از تو ، كه يك كشش از جانب تو با [ تمامِ ] كوشش انس و جن برابرى مى كند.
و ابتهال ، زمانى است كه ببينى آمادگى گريه دارى ، پس بايد [ انسان ] دست ها را به سوى آسمان دراز كند تا اين كه از سرش نيز فراتر رود؛ زيرا گريه نشانه قبولى دعاست و مثل اين است كه [ بنده ] به مطلوبش رسيده و خداوند متعال خواسته اش را داده است ، پس دستانش را دراز مى كند تا آن را بگيرد.
مجلسى در شرح عبارت «يا محمّد ! لأىّ علّة توضّى ء هذه الجوارح الأربع و هى أنظف المواضع ؛ اى محّمد ! به چه دليل اين اعضاى چهارگانه شسته و تميز مى شوند در حالى كه پاك ترين جاها(ى بدن) هستند ؟» ؛ كه سؤالى از سوى يهود و نمايندگان آنها در گفتگو با پيامبر صلى الله عليه و آله است ، به درستى ، معناى لغوى را پيش مى كشد ؛ زيرا نمى توان در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله كه آغاز تشريع است ، انصراف معناى وضو از تنظيف به همين نوع شستن و مسح شرعى را به طور قطع ادعا كرد ، افزون بر آن كه قومى غير مسلمان و آن هم در مقام سؤال ، از عملى مى پرسند كه در ظاهر تنها گونه اى غَسل وشستن است . ۱
مجلسى رحمه الله ، به مدد همين توجه به معناى لغوى اصطلاحى توانسته است از عهده شرح احاديثى بر آيد كه به جهت اشتمال بر واژه اصطلاحى ، در چنبره نافهمى و يا عدم مقبوليت گرفتار آمده اند . مجلسى رحمه الله به خوبى مى داند كه معناى اصطلاحى ، هر چند هم پر كاربرد باشد ، نمى تواند معناى لغوى و اوليه را براى هميشه و در هر جا براند و آن را كاملاً متروك كند و از اين رو ، به هنگام شرح حديث ذيل ،«طلاق» را به معناى رهايى و نه جدايى قانونى و حقوقى ميان زن و شوهر تفسير مى كند.
على عليه السلام ـ فى رجلٍ تزوّج امرأةً فوجدها برصاء أو جذماء ـ قال : إن كان لم يدخل بها و لم يُبَيّن له ، فإن شاء طلّق و إن شاء أمسك . . . ؛امام على عليه السلام در باره مردى كه با زنى ازدواج كرده و سپس او را مبتلا به پيسى و يا جذام يافته است ، فرمود: اگر با او نزديكى نكرده و (اين عيب ها) برايش معلوم نبوده است ، مختار است او را رها كند و يا نگاه دارد.

1.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۱۷۹ .


در پرتوِ حديث
156

كنى و پشت آن دو را نمايان سازى و تضرّع آن است كه انگشت سبابه دست راست را به راست و چپ حركت دهى و تبتل [ و انقطاع ] ، جنباندن انگشت سبابه چپ است به گونه اى كه آن را به آرامى به سوى آسمان بالا برى و پايين آورى ، و ابتهال ، آن است كه دو دست و بازويت را به سوى آسمان دراز كنى و آن ، زمانى است كه ببينى مقدمات گريه فراهم است و در اين معنا احاديث بسيارى است.
منظور از اين حالت ها كه خدا بهتر مى داند اين است كه وقتى حال انسان ، حال اميد و خواستن باشد ، [ جلوه ] نيكو و زيبايى [ اين ] اميد شايسته است ، پس كف دست ها را به سوى آسمان دراز مى كند ، مثل اين كه چيزى درخواست مى كند تا در دستانش نهاده شود؛ همانند گدايى حقير در حال گدايى و هر گاه حال [ انسان ] به خاطر يادآورى گناهانش ، حال بيم و ترس از خداوند متعال باشد ، سزاوار است توجه به گناهان ؛ يعنى به خاطر آورد كه من با اين همه اشتباهات چگونه مى توانم دستم را براى درخواست به سوى آسمان دراز كنم ، پس پشت دستانش را به طرف آسمان نشان دهد [ با دراز كردن پشت دست ها به سوى آسمان ] بر خلافِ [ حالِ ] رغبت و شوق ، يا با قرار دادن دستانش بر صورت تا پشت آنها به طرف آسمان باشد و مى شود بين روايت هاى [ متفاوت ] جمع كرد با گرفتن دست ها در مقابل صورت در قنوت ها [ ى نماز) ] ، يا اين كه [ بگوييم اين حالت ها ]در نماز نيست ،بلكه قبل از نماز يا بعد از آن در تعقيب [ نماز ] است. مؤيد اين مطلب ، جمله امام صادق عليه السلام است كه فرمود: گفتم اى بنده خدا... [ يعنى امام بلافاصله بعد از سخن آن مرد ، حرف زده است ] ؛ زيرا اگر امام عليه السلام در نماز بود ، هرگز سخنى نمى گفت. البته امكان دارد سخن امام بعد از پايان نماز باشد كه اين بعيد است.
و اگر حال [ انسان ] در قنوت يا تشهد ، حالِ خوارى و التماس باشد ، بايد انگشتِ سبابه دستِ راست را به چپ و راست حركت دهد [ و با اين كار ] مثل اين است كه مى گويد: نمى دانم آيا از اصحاب يمين هستم يا از اصحاب شمال؟ و همين ندانستن و اشاره كردن به آن [ با حركت دادن انگشت ] باعث فزونى التماس و ذلت [ در برابر خداوند ] مى شود.
و اگر حال [ انسان ] ، حال انقطاع و بريدن كامل [ از همه چيز ] به سوى خداوند متعال باشد ، بايد انگشت سبابه دست راست را به آرامى به طرف آسمان بالا و پايين برد و اشاره كند به اين كه: [ خدايا ] روح و قلب و عقل مرا به سوى تو مى راند؛ اما

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 304426
صفحه از 410
پرینت  ارسال به