مجلسى با بهره گيرى از علم فقه كه عيب برص و جذام را موجب فسخ عقد نكاح وعدم انعقاد آن از آغاز مى داند ، و نه جواز طلاق كه مترتب بر ازدواج وانعقاد عقد است ، مى گويد :
فيحمل الطلاق على المعنى اللغوى ،۱يعنى مرد او را مى تواند رها كند و نه طلاق دهد .
مجاز
مشكل پيشين ، به گونه اى پيچيده تر ، در استعمالات مجازى و كنايى هم موجود است . در استعمالات مجازى ، افزون بر معناى ابراز شده ، يك تصوير ذهنى در پس پرده سخن هم موجود است كه رشته هايى طويل ، اما محكم و وثيق ، آن را با ذهن مخاطب ارتباط مى دهد و واژه هاى بر زبان آورده شده ، تنها يك معبر براى ورود به آن دنياى مجازى و مقصودهاى نهفته هستند . به عبارت ديگر ، لايه هاى معنايى نهانى و درونى جملات و تركيبات ، كاملاً نمود داده نمى شوند و تنها به لوازم و يا ملزومات آنها اشاره مى شود. اين پيچيدگى زبان ، نياز به شناخت فرهنگ هر زبان را برمى نمايد و مجلسى رحمه الله ، به خوبى مراقب اين نكته است . او در شرح اين تركيبات ، از ظاهر متن فراتر مى رود و به شرح الاسم و تفسير لغوى اكتفا نمى كند .
مجلسى ، مانند محدّثان و متكلّمان معتدل و پيشين شيعه ، همچون شيخ مفيد رحمه الله ، مجاز و كاربرد آن را در متون دينى پذيرفته است 2 و همچون آنها ، آن را اصل اوليه نمى داند و به وادى نمادين ديدن زبان دين در نمى افتد . او اصل در استعمال را حقيقت مى داند و در اولين مرحله ، لغت و تركيب و كلام را بر معناى حقيقى خود حمل مى كند و چون به بن بست رسيد و يا قرينه اى قوى يافت ، از معناى حقيقى دست مى كشد و احتمال معناى مجازى را پيش مى كشد . او در اطلاق دو واژه «غلام» و «جاريه» چنين مى گويد :
فإنّهما يطلقان غالبا على غير الرضيع و الرضيعة ، و إن جاز على سبيل التغليب ، لكنّه