159
در پرتوِ حديث

مجاز ، و الأصل فى الإطلاق الحقيقة؛ 1 اين دو [ واژه ] غالباً به پسر بچه و دختر بچه غير شيرخوار اطلاق مى شود؛ اگر چه استعمال آن در [ شيرخوار ] از باب تغليب جايز است ، اما اين نوع استعمال ، مَجاز است و اصل در استعمال ، حقيقت است.
مجلسى رحمه الله به همين دليل ، از حكم به وجوب توجيه محتضر به قبله براساس روايت وارده در كتاب من لا يحضره الفقيه ، خوددارى مى كند . روايت چنين است :
وسُئل الصادق عليه السلام عن توجيه الميّت ، فقال : استقبل بباطن قدميه القبلة؛ 2 از امام صادق عليه السلام در مورد گرداندنِ روى ميت [ به جهتى ] سؤال شد؟ حضرت فرمود: كفِ پاهاى او را به جانب قبله بگردان.
و بسيارى از فقيهان ، مصداق اين حديث را نه ميّت كه شخص مشرف به موت گرفته اند و به علاقه مشارفة ، استعمال ميّت را براى بيمار محتضر و مشرف به موت ، جايز و گونه اى مجاز دانسته اند ، اما مجلسى قرينه اى نديده و يا در اينجا نپذيرفته و چنين گفته است :
وليس هنا قرينة التجوّز ، بل الظاهر أنّه الاستقبال المستحبّ بعد الموت ، و يمكن أن يكون لهم قرينة فهموها 3 . كما فهمه ثقة الإسلام (الكلينى) و الصدوق ، و تبعهما الأصحاب رضى اللّه عنهم أجمعين؛ در اينجا قرينه اى براى استعمال مجازى وجود ندارد [ و «الميّت» در معناى حقيقى استعمال شده ] و مراد از آن ، رو به قبله كردنى است كه بعد از فوتْ مستحب است؛ البته ممكن است نزد محدثان يا فقيهان پيشين قرينه اى بوده كه متوجه آن شده اند؛ همچنان كه كلينى و صدوق و به دنبال آن ها ، فقيهان ديگر آن را دريافته اند.
بايد گفت كه اگر چه كلام مجلسى رحمه الله در استحباب و يا وجوب ، قابل ردّ ـ حداقل با اين حديث ـ نيست ، اما روايت منقول از امير المؤمنين عليه السلام كه شرح ماجراى حضور پيامبر بر بالين محتضرين را مى آورد و شيخ صدوق آن را بلافاصله بعد از همين حديث آورده است ، قرينه خوبى براى فهم اين معناست . ما اين قرينه ، يعنى متن حديث را مى آوريم :

1.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۲۰۵ .

2.من لا يحضره الفقيه ، ج ۱ ، ص ۱۳۲ ، ح ۳۴۸ .

3.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۳۴۱ .


در پرتوِ حديث
158

مجلسى با بهره گيرى از علم فقه كه عيب برص و جذام را موجب فسخ عقد نكاح وعدم انعقاد آن از آغاز مى داند ، و نه جواز طلاق كه مترتب بر ازدواج وانعقاد عقد است ، مى گويد :
فيحمل الطلاق على المعنى اللغوى ،۱يعنى مرد او را مى تواند رها كند و نه طلاق دهد .

مجاز

مشكل پيشين ، به گونه اى پيچيده تر ، در استعمالات مجازى و كنايى هم موجود است . در استعمالات مجازى ، افزون بر معناى ابراز شده ، يك تصوير ذهنى در پس پرده سخن هم موجود است كه رشته هايى طويل ، اما محكم و وثيق ، آن را با ذهن مخاطب ارتباط مى دهد و واژه هاى بر زبان آورده شده ، تنها يك معبر براى ورود به آن دنياى مجازى و مقصودهاى نهفته هستند . به عبارت ديگر ، لايه هاى معنايى نهانى و درونى جملات و تركيبات ، كاملاً نمود داده نمى شوند و تنها به لوازم و يا ملزومات آنها اشاره مى شود. اين پيچيدگى زبان ، نياز به شناخت فرهنگ هر زبان را برمى نمايد و مجلسى رحمه الله ، به خوبى مراقب اين نكته است . او در شرح اين تركيبات ، از ظاهر متن فراتر مى رود و به شرح الاسم و تفسير لغوى اكتفا نمى كند .
مجلسى ، مانند محدّثان و متكلّمان معتدل و پيشين شيعه ، همچون شيخ مفيد رحمه الله ، مجاز و كاربرد آن را در متون دينى پذيرفته است 2 و همچون آنها ، آن را اصل اوليه نمى داند و به وادى نمادين ديدن زبان دين در نمى افتد . او اصل در استعمال را حقيقت مى داند و در اولين مرحله ، لغت و تركيب و كلام را بر معناى حقيقى خود حمل مى كند و چون به بن بست رسيد و يا قرينه اى قوى يافت ، از معناى حقيقى دست مى كشد و احتمال معناى مجازى را پيش مى كشد . او در اطلاق دو واژه «غلام» و «جاريه» چنين مى گويد :
فإنّهما يطلقان غالبا على غير الرضيع و الرضيعة ، و إن جاز على سبيل التغليب ، لكنّه

1.روضة المتقين ، ج ۸ ، ص ۳۳۶.

2.شيخ مفيد ، تصحيح الاعتقاد ، ص ۳۳ ـ ۳۶ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 303406
صفحه از 410
پرینت  ارسال به