181
در پرتوِ حديث

گونه گزارش مى دهد :
همانا جزع من به خاطر مرگ او نيست ، بلكه نگرانى من از ناحيه يقين يا گمان به گناهكار بودن اوست و علم يا گمان دارم كه هم اكنون او در عذاب است . حضرت فرمود : نااميدى از رحمت خدا جايز نيست ؛ زيرا براى او سه گونه از اسباب اميدوارى وجود دارد و در مقابل ، تنها يكى از اسباب ترس را دارد . پس سزاوار است كه اميد غلبه داشته باشد ، به ويژه بعد از مرگ و خصوصا نسبت به ديگران .۱
مجلسى رحمه الله در ادامه اسباب رجا را بر شمرده و توضيح مى دهد و سپس به تعليق بر مشيّت الهى از سوى امام اشاره دارد و مى گويد :
و تعليق بر مشيت و خواست خدا به جهت اين كه خوف به كلى برطرف نشود آن نيز مضر است .۲
و سپس با صراحت به موضوع مورد بحث ما مى پردازد :
و بدان كه بلاغت اقتضا مى كند كه گوينده سخن خود را مناسب حال شنونده بگويد و چون او حالت خوف و ترس داشت ، در باره رجا و اميد سخن گفت . و اخبار در مورد خوف غيرقابل شمارش است . بنابراين ، بنده خدا نبايد خود را [ با يك سويه نگرى ]به اين اخبار فريب دهد ، بلكه سزاوار است به دنبال درمان نفس خويش باشد ؛ يعنى اگر در نفس او بيشتر خوف جولان دارد و مى ترسد كه او را به يأس و نااميدى از رحمت الهى بكشاند ، لازم است كه خود را با امثال اين آيات و روايات [ مربوط به رجا ] درمان نمايد و اگر عكس آن بود با آيات و روايات مربوط به خوف و اگر مابين آن دو بود از هر دو (خوف و رجا) استفاده كند .
عالمان اخلاق نيز بر اين نكته پاى فشرده اند كه دستورات اخلاقى اسلام رو به اعتدال دارد و شخص جسور را بايد با فرمان احتياط از تهوّر و بى باكى ناخردمندانه به سوى شجاعت خردورزانه كشاند و ترسوى بزدل را با فرمان به اقدام و جسارت ، به شجاعت نزديك كرد .
اين رعايت حال مخاطب ، گاه به شكل ديگرى بروز مى كند و آن در نظر گرفتن فرهنگ

1.روضة المتقين ، ج ۱ ، ص ۴۶۰ .

2.همان ، ص ۴۶۱ .


در پرتوِ حديث
180

معصومان عليهم السلام به پيروى از سخن گفتن به اندازه عقل مردم ۱ و به اقتضاى بلاغت و فصاحت خويش ، موقعيت راوى و مخاطب خويش را در نظر مى گرفتند و سخن مناسب با مقتضاى حال او مى گفتند . از اين رو ، اين سخن متناسب با حال و وضعيت خاصّ او ، مختص او و نيز ديگر كسانى كه در وضعيت او به سر مى برند و به او شبيه اند مى شود . حديث فقط در همين محدوده عموميت دارد و شامل حال همه مكلّفان حتى كسانى كه در اين وضعيت ويژه نيستند ، نمى شود . شايد اين نكته كه مورد تأكيد مجلسى رحمه الله هم هست ، بتواند سرّ اختلاف احاديث در مدح و مذمّت كارهايى مانند مزاح ، جوع و اكل و خوف و رجا را نشان دهد . شايد مخاطب امام بسيار كم شوخى مى كرده و عبوس بوده است و از اين رو امام عليه السلام او را به شوخى سفارش كرده است ۲ . شايد مخاطب امام زياد مى خورده و امام او را به جوع فراخوانده است و شايد شخص دچار يأس و نااميدى گشته كه امام يكسره و تنها از رجاء به رحمت خدا سخن گفته است .
اين مورد اخير مورد اشاره مجلسى رحمه الله قرار گرفته است . شيخ صدوق حديثى را به اين مضمون نقل مى كند :
امام صادق عليه السلام به مردى به خاطر فوت فرزندش تسليت گفت و به او فرمود : خدا از فرزند براى تو بهتر است و نيز ثواب خدا در مقابل [ صبر بر مصيبتِ ] آن براى تو بهتر است . پس از اين باز جزع آن مرد به حضرت بالاتر رسيد ، امام عليه السلام به سوى او بازگشت و فرمود : رسول خدا صلى الله عليه و آله هم مُرد آيا نبايد تو آن را الگو قرار دهى ؟ مرد عرض كرد : فرزندم نوجوان بود . امام عليه السلام فرمود : همانا سه خصلت (ويژگى) پيش روى اوست : شهادت به يگانگى خدا و رحمت خدا و شفاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله كه هيچ يك از آنها از او فوت نخواهد شد ، ان شاء اللّه عز و جل۳.
سپس مجلسى در شرح اين حديث ، پاسخ مرد مصيبت ديده را تصوير كرده و به اين

1.الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۳ ، ح ۱۵ .

2.قال الإمام الصادق عليه السلام ليونس الشيبانى : «كيف مداعبة بعضكم بعضا؟ قلت : قليل ، قال : فلاتفعلوا...» (كافى ، ج ۲ ، ص ۶۶۳ ، ح ۳ .

3.كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج ۱ ، ص ۱۷۴ ، ح ۵۰۸ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 319070
صفحه از 410
پرینت  ارسال به