گونه گزارش مى دهد :
همانا جزع من به خاطر مرگ او نيست ، بلكه نگرانى من از ناحيه يقين يا گمان به گناهكار بودن اوست و علم يا گمان دارم كه هم اكنون او در عذاب است . حضرت فرمود : نااميدى از رحمت خدا جايز نيست ؛ زيرا براى او سه گونه از اسباب اميدوارى وجود دارد و در مقابل ، تنها يكى از اسباب ترس را دارد . پس سزاوار است كه اميد غلبه داشته باشد ، به ويژه بعد از مرگ و خصوصا نسبت به ديگران .۱
مجلسى رحمه الله در ادامه اسباب رجا را بر شمرده و توضيح مى دهد و سپس به تعليق بر مشيّت الهى از سوى امام اشاره دارد و مى گويد :
و تعليق بر مشيت و خواست خدا به جهت اين كه خوف به كلى برطرف نشود آن نيز مضر است .۲
و سپس با صراحت به موضوع مورد بحث ما مى پردازد :
و بدان كه بلاغت اقتضا مى كند كه گوينده سخن خود را مناسب حال شنونده بگويد و چون او حالت خوف و ترس داشت ، در باره رجا و اميد سخن گفت . و اخبار در مورد خوف غيرقابل شمارش است . بنابراين ، بنده خدا نبايد خود را [ با يك سويه نگرى ]به اين اخبار فريب دهد ، بلكه سزاوار است به دنبال درمان نفس خويش باشد ؛ يعنى اگر در نفس او بيشتر خوف جولان دارد و مى ترسد كه او را به يأس و نااميدى از رحمت الهى بكشاند ، لازم است كه خود را با امثال اين آيات و روايات [ مربوط به رجا ] درمان نمايد و اگر عكس آن بود با آيات و روايات مربوط به خوف و اگر مابين آن دو بود از هر دو (خوف و رجا) استفاده كند .
عالمان اخلاق نيز بر اين نكته پاى فشرده اند كه دستورات اخلاقى اسلام رو به اعتدال دارد و شخص جسور را بايد با فرمان احتياط از تهوّر و بى باكى ناخردمندانه به سوى شجاعت خردورزانه كشاند و ترسوى بزدل را با فرمان به اقدام و جسارت ، به شجاعت نزديك كرد .
اين رعايت حال مخاطب ، گاه به شكل ديگرى بروز مى كند و آن در نظر گرفتن فرهنگ