185
در پرتوِ حديث

از اين رو براى پى بردن به مضمون حديث و حكم نهايى دادن و حجّت شرعى داشتن ، بايد همه احاديث مشابه و هم مضمون را در باره سؤال و موضوع خود گرد آورد و سپس به احاديث مختلف و معارض و ناسخ نيز توجه كرد . ما دسته اول يعنى احاديث هم مضمون را«خانواده حديث» ناميده ايم و از ضرورت تشكيل آن و فوايد متعدد آن در جايى ديگر سخن گفته اي ۱ و در آنجا بر اين نكته اصرار ورزيده ايم كه محدثان شيعه بر اين روش ، يعنى گرد آورى تا سرحدّ امكان روايات يك موضوع براى شرح و تبيين و نتيجه گيرى ، اصرار و استمرار داشته اند و از بدو تولّد جوامع كهن حديثى مانند المحاسن برقى و الكافى كلينى و تهذيب الاحكام شيخ طوسى و كتاب من لا يحضره الفقيه از شيخ صدوق تا جوامع متأخر مانند بحار الأنوار و وسائل الشيعة و حتى تك نگارى هاى حديثى ، هماره شاهد نگرش موضوعى به حديث و كنار هم نشاندن احاديث هم مضمون بوده ايم و اساس شرح هاى فيض كاشانى بر كتب اربعه و كار سترگ او در يكپارچه كردن آنها ، همان گردهم آوردن موضوعى اين كتابها بوده و شرح هاى لغوى ، تأويل ها و كيفيت جمع اخبار متعارض و متخالف نيز در كنار و سايه اين چينش موضوعى است . از اين رو مبالغه نخواهد بود كه روش شارح بزرگ مورد نظر ما ، جناب مجلسى رحمه الله را نيز همين اصطياد احاديث هم موضوع و مرتبط با متن كتاب من لا يحضره الفقيه و آوردن آنها در ذيل هر متن نيازمند شرح بدانيم . اگر تورّقى كوتاه در هر يك از مجلّدات روضة المتقين كنيد ، به سرعت و سادگى ، خواهيد ديد كه در هر صفحه شرح ، حديثى از الكافى و يا التهذيب و ديگر كتب حديثى داريم و شارح با اتكاى به آنها ، مجملات متن را تفسير و يا احكام ماتن را ردّ يا تأييد كرده است .
كار علّامه مجلسى در گرد آورى روايات متشابه در همين يافتن احاديث ، خلاصه نمى شود . او پس از به چنگ آوردن روايات به چند كار دست مى زند . گاه اجمال لغت و يا تركيب كلى اخبار را با كمك هم برطرف مى كند ، گاه حكم عمومى و مطلق آنها را تتخصيص و تقييد مى زند و گاه به حلّ دلالى و نه سندى ميان اخبار متعارض مى پردازد .

1.م روش فهم حديث ، بخش دوم ، سير فهم حديث ، فصل «خانواده حديث» .


در پرتوِ حديث
184

القا و بيان ائمه عليهم السلام نسبت به احكام الزامى و ترخيصى است . امام عليه السلام خود را موظّف نمى بيند براى كسى كه مى تواند با مراجعه به قرينه ، كراهتى بودن نهى و جايز بودن عمل را مى فهمد ، به صراحت ، سخن بگويد و امر را در استحباب و نهى را در كراهت به كار نبرد ، زيرا مجازى شايع و متداول است و نيز امام عليه السلام فايده اى در تصريح به استحبابى بودن امر نمى بيند ، چون مى داند كه مخاطب او به واجب و مستحب ، به ديده مطلوبيت و محبوبيت فعل از سوى خدا مى نگرد و هر دو را انجام مى دهد .
اين دقتها و ظرافت هاست كه محدّثى را برجسته مى سازد و او را از حديث خوانى و حديث گويى بر مى كشد و به درايت و فقاهت در حديث مى رساند و به او توانايى فهم ژرف اخبار و جمع تعارض ها و اختلاف هاى ريز و درشت و آشكار و نهان آن را مى دهد .

قرينه هاى لفظى

در سير دستيابى به قرينه ها براى فهم مقصود حديث ، بيشترين و شايد مهم ترين قرينه ها ، قرينه هاى لفظى هستند اگر چه اين قرينه ها هم متصل و چسبيده به كلام هستند و هم منفصل و جدا از متن اصلى اما آنچه مهمتر و بيشتر و مؤثرتر است ، قرينه هاى لفظى منفصل است . . ما به هنگام شنيدن سخن ، شنيده هاى قبلى را در نظر مى آوريم و بويژه ديگر سخنان مرتبط و متشابه گوينده ، به سخن او وضوح و روشنى مى بخشد و يا آن را محدود و معين و مرزهايش را مشخص مى كند . در حديث و با توجه به يكى بودن نور ائمه عليهم السلام و وحدت منشأ علم آنان و يكسانى آبشخور حكمت ايشان ، محدوده جستجوى اين قرينه ها از سخنان گوينده فراتر مى رود و مى توان و بلكه بايد احاديث و مجموعه سخنان ديگر ائمه عليهم السلام را نيز جستجو كرد و به اصطياد قرينه ها پرداخت . آنان خود گفته اند :
ما اگر سخن مى گوييم سخن ما موافق قرآن و سنت است ؛ ما از خدا و رسولش سخن مى گوييم نه اين كه بگوييم : فلانى و فلانى گفت تا اين كه سخنان متناقض باشد ؛ بلكه سخن آخر ما همانند سخن اول ماست و سخن اول ما ، سخن آخرمان را تصديق مى كند . ۱

1.اختيار معرفة الرجال ، ج ۲ ، ص ۴۹۰ ، ش ۴۰۱ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 304409
صفحه از 410
پرینت  ارسال به